مقصد اندیمشک بود. در داخل ماشین با خود می‏ اندیشیدم که از کجا آغاز کنم؟ چه بپرسم؟ مسیر را که به ‏سوی اندیمشک می‏ رفتیم، در فکر بودم مسیر مصاحبه را به چه سویی هدایت کنم؟ چندین و چند سؤال بی‏ جواب در ذهن داشتم که چون خوره ذهنم را می‏ خورد! من از امروزی‏ ها بودم و او از دیروزی‏ ها. من دیروز را ندیده بودم؛ اما او امروز را هم دیده بود. قلم و دفتر را داخل کیفم گذاشتم و کیف را بین پاهایم قرار دادم. چشمانم را بستم و به نوای علی‏دوستی با آوای گرم زنده‏ یاد «رضا سقایی» که راننده گذاشته بود، گوش دادم…

به اندیمشک رسیدم و خود را در منزل ایشان یافتم. در نگاه نخست، چین‏ های پیشانی‌اش توجه‏ ام را جلب نمود. در چشمانش ناگفته‏ های بسیاری برداشت می‏ شد. او اینک 84 بهار و خزان را دیده بود که هر فصلش سرشار از خاطرات تلخ و شیرین بود. دقایقی بیش نگذشته بود که پرسید: از خرم‏ آباد چه خبر؟ آب و هوایش هنوز هم خوش است؟ این جمله آغازی شد برای این‏که گفت‏گو گرم شود. آرام آرام مصاحبه را به‏سوی موسیقی لرستان و هنری که تخصص‌اش بود هدایت نمودم. آن‌چه در ادامه می‌آید، متن این گفت‏گوی منتشر نشده‌ با شادروان استاد راج است. هم‏ چنین بیوگرافی، کارنامه‌ و فعالیت‏ های سایر پیشکسوتان و هنرمندان و آثار موسیقی لرستان در کتاب خُنیاگران زاگرسی تألیف نگارنده موجود می‏ باشد.

* برای پیش‌سخن و جهت آشنایی بیشتر خود را معرفی نمائید؟

قورچ‏علی راج هستم؛ زاده‏ ی 1305 در شهر خرم‏ آباد. از کودکی تا نوجوانی و جوانی در آن‏جا زندگی کرده‏ ام.

* موسیقی از چه زمانی بخشی از زندگی‏تان شد؟

بچه بودم که به موسیقی روی آوردم. طنین کمانچه بسیار لذت‏ بخش بود و آرزو می‏ کردم بتوانم یک آهنگ بسیار ابتدایی بنوازم. هر طور که بود کمانچه‏ ای تهیه نمودم و سر و صدا کردن را آغاز نمودم.

* بدون استاد نواختن را آغاز نمودید؟ در ادامه‌ی فراگیری و آموزش، از شخص خاصی در یادگیری فنون کمانچه‌کِشی کمک گرفتید؟

در مدت زمانی که به یادگیری موسیقی می پرداختم، هیچ‏گونه استاد و راهنمایی نداشتم؛ مشکلات را تنها با پشت‏کار و تلاش خود از میان برداشتم. آن‏قدر تمرین داشتم که بتوانم خود بیاموزم. بسیار زحمت و سختی در یادگیری‏ام وجود داشت؛ اما به هر طریق که بود پس از سال‏ها بر مشکلات چیرگی یافتم.

* با پشت‏کار سد مشکلات را پشت سر گذاشتید. برای پرده‏ گیری و تغییر کوک یادگیری شما به چه گونه‏ ای بود؟

آهنگ‏ ها و مقام‏های لُری در گوشم بودند. برخی از کوک‏ ها را نیز از نوازندگان ویلون و کمانچه که آثارشان در رادیو یا به‏ صورت صفحه‌ی گِرامافون موجود بود و پخش می‏ شد، فرا گرفتم و روی کمانچه اجرا می‏ کردم.

* با گذشت زمان مقام های موسیقیائی لری را فرا می گیرید و با توجه به هوش و استعداد سرشاری که در این زمینه از خود نشان می‏ دهید، به حدی از نوازندگی دست می‏ یابید و به پختگی می‏ رسید که در بین دیگر نوازندگان آن دوران جایگاهی به‏ دست می‏ آورید. پس از آن چگونه رسماً به جرگه‏ ی هنرمندان می‏ پیوندید؟

در شهر، هنرمندان زیادی وجود نداشت. چند نفر انگشت‌شمار بودند که به اجرا می‏ پرداختند. در بین ایشان من نیز به‏ عنوان کمانچه نواز مطرح شدم و در کنار خواننده‏ های خرم‏ آباد، نوازندگی می‏ کردم. در اواخر دهه‏ ی 20 تا نزدیک به اواخر 40 در بی‏سیم خرم‏ آباد به همراهی دیگر هنرمندان برنامه اجرا می‏ کردیم.

* منظور شما روزهای یک‏شنبه است که در ساعت 20 به مدت یک‏ساعت در بی‏سیمی که متعلق به ارتش و واقع در قلعه‏ ی فلک‏ الافلاک بود، برنامه داشتید؟

بله؛ از ارتش موافقت گرفته بودند که یک ساعت از هر هفته را به موسیقی لُری اختصاص دهند و موجبات شادی شهروندان را فراهم سازد.

* از شما به عنوان هنرمندان نسل اول موسیقی لری یاد می‏شود. نام شما در کنار دیگر اساتید موسیقی محلّی لرستان چون روان‌شادان علی‏خان شفاهی، رحمان نوازنده، شاه حسن بنیادیان، علیرضا حسین‏خانی، پیرولی کریمی، جهان‏ محمد رضوان و شنبه محترمی، زمان آردیش و… قرار میگیرد. شیوه‏ های نوازندگی این بزرگان برخواسته از چیست که پس از دهه‏ ها، هنوز موسیقی لرستان با نام ایشان گره خورده است و در چکاد هنر این دیار قرار دارند؟

هنرمندان دیروز اگر موسیقی می‏نواختند، سیاست در آن جایی نداشت. آن‏چه می‏نواختند بر پایه‏ ی عشق بود و احساس. پول نیز در نوازندگی جایی نداشت. ابتدا خود لذت می‏بردند و از آن جهت دیگران هم لذت می‏بردند. امروز نوازندگان موقعیت و مقام و پول را بر نوازندگی ارجح می‏دانند. نوازندگی وسیل ه‏ای شده است برای به‏ دست آوردن موقعیت و نفوذ در جاهای مختلف!

* زندگی جناب‏عالی را به دو بخش تقسیم نموده‏ ام. ابتدا بخش پیش از آن پیش‏ آمد ناگوار که با زنده‏ نام پیرولی کریمی داشتید و بخش دوم ماجراهای پس از آن. در واقع بخش دوم زندگی شما را می‏توان کم‏رنگ شدن شما در عرصه‏ ی موسیقی دانست. خود با این گفته موافق هستید؟

آن اتفاقات تأثیرات مختلفی بر من گذاشت. زندگی‏ ام را دست‏ خوش قرار داد و پس از مشکلاتی که بر سر راهم قرار داد، باعث گردید خرم‏ آباد را ترک گویم و برای ادامه زندگی به اندیمشک نقل مکان نمایم.

* اجراهایی که با جاویدنامان بانو ناشناس، ماشااله سبزواری و نصرت‏ الله رضایی داشته‏ اید، اوج فعالیت شما محسوب می‏شود. چه خاطراتی از آن روزگار دارید؟ چرا ترانه‏ ی «نونِم یَه کُرِه کیَه» با سروده‏ ی دکتر علی‏ اصغر مجیدی در آن روزگار بسیار علاقمند پیدا نمود؟

هر کدام از آن روزها پر از خاطره است. صدای بانو ناشناس ویژگی خود را داشت و صدای سبزواری گرمای خود را. مرحوم رضایی «نونِم یَه کُرِه کیَه» را با تمام احساس خواند. من نیز با تمام احساس و ظرافت، او را همراهی نمودم. نتیجه آن شد که پس از دهه‏ های متمادی هنوز در بین مردم زمزمه می‏شود.

* از ویژگی‏های نوازندگی شما، اصالت در شیوهی نوازندگی است. بارزه‏ای که فقط در بین شما نسل‌اولی‏ ها مشهود بوده و آن ‎را حفظ کرده و به آن پایبند هستید. چرا شما بر این اصالت‏ ها تأکید دارید؟

نباید ارکان اصلی موسیقی را با حرکات غیراصلی سوزاند. اگر دوستان اهل هنر می دانستند که چگونه و با چه زحماتی گذشتگان این موسیقی را حفظ کردهاند، امروزه از یک‌سِری حرکات غیرلازم خودداری میکردند. چرا که این حرکات، موسیقی اصیل لری را از اصالتی که دارد، دورتر میکند.

* شما که امروز در 84 سالگی بسر می‏برید و آخرین بازمانده‏ی کمان‏چه نوازی نسل اول لرستان هستید، چگونه روزگار می‏گذرانید؟

کنار خانواده در شهر اندیمشک زندگی میکنم و به تربیت شاگردانی در زمینهی نوازندگی کمانچه پرداخته‏ ام که هر یک برای خود به تبحر رسیده اند.

نگارنده: [زنده‌یاد استاد قورچعلی راج در تاریخ 2/10/1392 خورشیدی و مصادف با اربعین، در سن 87 سالگی دیده از جهان فروبست. پیکر این هنرمند بزرگ در بهشت زهرای شهر اندیمشک مدفون است.]

منتشر شده در نشریه ” جامعه و اقتصاد ” شماره ۴جدید (دی1392)       منبع : مصاحبه امین ماسوری