پیرولی کریمی فرزند بارانی سال 1303 در منطقه ده‌پیر خرم‌آباد متولد شد و در نوجوانی زیر نظیر اساتیدی چون همت‌علی سالم به نواختن کمانچه روی آورد و از خوانندگان و نوازندگان مطرح خرم‌آباد در دهه 30 شد

روز 17 اردیبهشت 1340 در حادثه‌ای و بر اثر یک سوتفاهم، مرحوم قوچ‌علی راج از دیگر نوازندگان شهیر کمانچه لرستان با تفنگ به سمت مرحوم پیرولی شلیک کرد که باعث اصابت گلوله به وی و نیز به یدالله مطرب شد و هر دو نفر کشته شدند

مرحوم پیرولی به بهداری منتقل شد و توسط دکتر محجوبی مورد عمل جراحی قرار گرفت.

عکس زیر یک روز پس از آن حادثه است و به گفته آقای باقر درافشان، مرحوم پیرولی که قطعات موسیقی ناتمامی داشت در این لحظات هنگامی که دکتر محجوبی مچ دست او را گرفت تا نبضش را بگیرد، او نیز دست دکتر را محکم فشرد و با صدایی نحیف گفت: دکتر هر چه بخواهی به تو می‌دهم، نگذار بمیرم

متاسفانه با وجود تلاش‌های دکتر محجوبی، روز 21 اردیبهشت 1340 پیرولی درگذشت

پیکرش را حدود 70 متر بالاتر از گنبد خضر دفن کردند، جایی که بعدها مرحوم علی‌رضا حسینخانی نیز در این بخش آرامستان خضر به خاک سپرده شد

آقای باقر درافشان سال 1387 با مرحوم قوچ‌علی راج مصاحبه ای یک ساعته داشت که از این گفتگو توسط آقای مهرداد زرین‌جویی کارمند میراث فرهنگی لرستان فیلمبرداری شد

مشروح واقعه و گفته‌های مرحوم راج (دایی ناتنی استاد فرج علی‌پور) در خصوص آن واقعه به این شرح است:

بین من و مرحوم پیرولی را عده‌ای نامرد بر هم زدند و با آوردن و بردن حرف، آتش دشمنی را شعله‌ور کردند

روزی (17 اردیبهشت 1340) یکی از اهالی شهر به من گفت چه نشستی که پیرولی قصد کشتنت دارد و مقدمات آن را هم فراهم کرده و گفته پول خونش را هم آماده کرده‌ام!

من (قوچ‌علی) نیز که راستش اندکی ترسیده بودم، تفنگ برداشتم و از راه پشت بام منزل در پشت بازار به سمت منزل پیرولی رفتم و دیدم که وی بخش زیادی از اساس منزلش را وسط حیاط ریخته و دارد بقیه را هم جمع می‌کند تا از آن‌جا برود؛ به همین دلیل بیشتر شک کردم که نکند تهدید او راست باشد. یدی (یدالله) که مشغول کمک به مرحوم پیرولی بود مرا دیده بود و به او اطلاع داد.

راج در ادامه گفت: در این لحظه، یدی که ترکه‌ای در دست داشت از پشت سر به من نزدیک شد و من که سایه او را دیدم برگشتم و از ترس دستپاچه به سرش شلیک کردم.

با فریادهای یدی که زخمی شده بود، پیرولی به سرعت به سمت یخ‌دان قدیمی خانه‌اش رفت تا اسلحه بردارد و من که بیشتر ترسیده بودم، به داخل حیاط و سمت او رفتم و وقتی قصد داشت اسلحه بردارد، دستش را نشانه گرفتم اما گلوله از کنار دستش رد شد و به زیر شکمش اصابت کرد و نقش بر زمین شد؛ من هم که خیلی ترسیده بودم به سرعت فرار کردم.

وی ادامه ماجرا را این طور در فیلم بیان می‌کند: پس از فرار مدتی در چاله های اطراف شهر و بعد به قبرستان خضر رفته و درون یک لحد (به لری: لحک) مخفی شدم. بین راه به یکی از نزدیکانم گفتم که کجا می‌روم. چند روز داخل آن لحک بودم و آن شخص شب‌ها برایم اندکی آب و غذا می آورد و روزی که پیرولی را برای دفن آوردند، او را دقیقا در قبری نزدیک مخفی‌گاه من به خاک سپردند.

قوچ‌علی راج افزود: در مراسم خاکسپاری تهدیدهای دوستان و اطرافیان پیرولی را برای تقاص شنیدم. پس از آن تا تاریکی هوا آن‌جا ماندم و وقتی قصد داشتم از مسیر کوچه‌باغ خضر به آب چم‌چقل بزنم، دو چوپان مرا دیدند و فریاد زدند که این همان ضارب است؛ به ناچار با آن‌ها درگیر شدم که یکی از آن‌ها فرار کرد و دیگری را همان‌جا بستم و به آب زدم و به منزل یکی از آشنایان در خیرآباد رفتم. چون چند روز داخل لحد بودم، بدنم به شدت بو می‌داد. پس از استحمام، ساعت 4 صبح از مسیر چمشک، گچ‌گچان و شهبازان ابتدا به اندیمشک رفتم و پس از مدتی به خرمشهر و از آن‌جا هم تهران رفتم.

وی ادامه داد: در تهران یک استوار همشهری خودمان را دیدم و او که ماجرای مرا می‌دانست به من گفت از این‌جا تکان نخور تا بروم و جایی امن برایت پیدا کنم اما لحظاتی بعد با تعدادی مامور برگشت و مرا دستگیر کردند!

پس از برگزاری دادگاه با پادرمیانی شماری از خرم‌آبادی ها مثل مرحوم علی امین (کارمند ثبت احوال) و حاج محمدعلی جایدری، بالاخره با پرداخت دیه، رضایت و عمر دوباره گرفتم در حالی که از آن اتفاق ناخواسته بسیار متاثر بودم به ناچار خرم‌آباد را ترک کرده و ساکن اندیمشک شدم.

وی به نکته جالبی اشاره می‌کند: در بخشی از اندیمشک به یاد محله پشت‌بازار خرم‌آباد، محله‌ای به نام پشت‌بازار ایجاد کردم!

قابل ذکر است مرحوم “قوچعلی راج” 2 دی 1392 به سن 87 سالگی درگذشت و در اندیمشک به خاک سپرده شد.