رحیم دلفان

زمان مطالعه این مطلب تنها: 8 دقیقه

 رحیم دلفان  یادی از شهید رحیم دلفان - ایسنا

رحیم دلفان فرزند خانجان در فروردین ماه سال ۱۳۳۹ در یکی از روستاهای بخش چغلوندی (دره بسر علیا) در خانواده ای ساده و بی آلایش که زندگی عشایری و کوچ روی داشتند و در همان ایام تولد او ده نشین شدند دیده به جهان گشود .  پدر او که خود مختصری با تلاوت قرآن آشنایی داشت از اولین آیه کلام خدا استفاده نموده اسم او را رحیم گذاشت. تولد رحیم در فصل بهار زیبایی را در خانواده چند برابر نمود طبیعت مسیر خویش را ادامه میداد و رحیم رشد مینمود و پاهای تیزتک او و شانه های قوی و بازوان ستبرش در همان کودکی بشارت مردانگی و برازندگی او را نمایان می نمود در شش سالگی وارد مدرسه ای در روستا شد و دوران ابتد ایی را طی نمود اما به علت سختی زندگی و کم بودن در آمد خانواده به شهر مراجعت نمود و در شهر دیگر نتوانست ادامه تحصیل دهد برای کمک به خانواده وارد بازار کار شد اما سن کم او را به شاگردی کشاند مدتی به کار باطری سازی مشغول بود بعد از مدتی در کار خبره شد ولی نتوانست محل کسبی پیدا کند . ناچار شغل خود را تغییر داد و با توجه به اینکه از استعداد و پشتکار خوبی برخوردار بود خیلی زود کارگاه جوشکاری راه اندازی نمود کم کم کار او رونق گرفت اخلاق متین و صداقت کار مشتریان زیادی را دور و بر او جمع کرده اما روح  ناآرام او هوای کوی دیگری داشت زمزمه مخالفت مسلمین با رژیم طاغوت به گوش میرسید ونام مقدس خمینی خیلی از بچه های مسلمان از جمله رحیم را شیدای خود کرده بود. شهادت فرزند برومند امام پیش آمد و در شهرستان قم و تبریز مراسمهایی برگزار شده بود و در خرم آباد مراسمی برای چهلم آنان در حوزه کمالیه برگزار گردید که رحیم همراه با پدر و چند تن از اقوام در آن شرکت نمود و در پایان مراسم در حالیکه نیروهای مسلح در دو صف جلوی مسجد ایستاده بودند برای اولین بار در این شهرستان رحیم و یاران او که چند نفری بیشتر نبودند ، شعارالله اکبر – خمینی رهبر- مرگ بر شاه- زنده باد خمینی سر دادند و….

مأمورین سراسیمه بر آنان هجوم بردند و بعد از چند دقیقه مقاومت او و چند نفر همراه او را دستگیر و روانه زندان کردند بعد از شش ماه حبس و شکنجه و زمانی که قیام به سر تاسر کشور و به تک تک آحاد ملت سرایت نموده بود و زندانی کردن آنان دیگر سودی نداشت . بناچار همراه کلیه زندانیان سیاسی آزادگردید . اما او بسی خروشان تر و مصمم تر شده بود وتا پیروزی انقلاب لحظه ای ساکت ننشست. رحیم گرچه ظاهری خاموش داشت اما فریادی بود که هرگز لذات دنیایی او را نفریفت . انقلاب اسلامی پیروز شد اما پیروزی او با موانعی از جمله حرکات مذبوحانه گروهکهای ضد خدا و ضد خلق روبرو گردید و همیشه حفظ انقلاب به عهده انقلابیون بوده است و رحیم که خود برای پیروزی انقلاب مزه تلخ شکنجه و زندان را چشیده بود و رنج برده بود نمیتوانست بی تفاوت بماند و بدین ترتیب اسلحه بدست گرفت تا از ارزش های بدست آمده پاسداری نماید زمانی که در خوزستان حزب خلق عرب قائله ای راه انداخته بود همراه با عده ای از دوستان وارد آن دیار شد و تا خفته شدن آن توطئه در آنجا ماند سپس برای سرکوب ضد خلقیان به گنبد شتافت و در کردستان مردانه با ضد انقلاب جنگید .

جنگ تحمیلی

جنگ تحمیلی شروع شد رحیم مجدداً با یاران خود یارانی که تک تک شربت شیرین شهادت را نوشیدند همان یارانی که رحیم همیشه به نیکی نام آنان را می برد و در فراقشان میگداخت  وارد حساس ترین نقطه ای شد که دشمن از آنجا قصد نابودی جمهوری اسلامی را داشت وارد هویزه گردید و در آنجا فقط با اتکال به خدای سبحان و بدون دیدن آموزشهای لازم دست دردست سردار رشید اسلام شهید دکتر چمران گذاشت و مردانه به قلب دشمن زدند و فریاد یا حسین (ع) سر دادند و در همانجا بود که دشمن برای اولین بار سیلی محکمی از دست فرزندان اسلام خورد و زمینگیر شد .

رحیم دیگر به کارگاه جوشکاری خود برنگشت  اگر به خرم آباد آمد یا برای انجام مأموریتی بود و یا برای انجام وظیفه سنگین و رسیدگی به امور خانواده خود و پدرش بود. رحیم در سال ۶۰ با دختر یکی از همرزمان خود ازدواج نمود که حاصل این ازدواج ۲ پسر و یک دختر بود که هر چند ماهی و چند صباحی به اینها سری میزد و مجدداً به جبهه برمی گشت . یگان های رزم سپاه پاسداران تیپ امام    حسن (ع) – تیپ ولی عصر به وجود رحیم افتخار می کردند . رحیم از اعضای اولیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی  خرم آباد بود  و به قول یکی از فرماندهان وقت رحیم گوهری درخشان بود در میان سپاه خرم آباد رحیم از کسانی بود که در تشکیل لشگر ۵۷ ابوالفضل (ع) نقش ویژه ای داشت رحیم یکی از آن یارانی بود که هر کدام حماسه ها آفریدند . و مردانه قلب و جمجمه خود را آماج گلوله ها قرار دادند و رفتند و اگر هم کسی از آنان ماند خود شهید زنده ای است که منتظر رفتن است. رحیم نیرویی نبود که خود را به جبهه رفتن قانع نماید در حساسترین و پر مخاطره ترین یگانهای رزم خدمت مینمود . رحیم در اکثر عملیاتها از هویزه تا آزادی تپه های الله اکبر و طریق القدس – فتح المبین-     بیت المقدس – خیبر – و . . . والفجر ها – کربلا ها و نصر ها شرکت نمود . آخرین مسئولیت رحیم فرماندهی اطلاعات و عملیات لشگر ۵۷ حضرت ابوالفضل (ع) بود.سردار شهید حاج رحیم دلفان از شهدای شاخص لشکر 57 لرستان است که سالها فرماندهی اطلاعات و عملیات این لشکر را در دوران دفاع مقدس برعهده داشت و در اکثر عملیاتها کارنامه‌ای کم نظیر از خود برجای گذاشت. وی در آخرین لحظات عمرش وصیت‌نامه‌ای را برای همرزمان و مردم نوشت، که در بخشی از آن آمده است: مبادا در نگهداری پرچم به اهتزاز درآمده ایران اسلامی تعلل و مسالحه بورزید، که در آن صورت به خون شهیدان خیانت ورزیده‌اید.

 

در زندگی رحیم زیباییهایی است  و خاطره هایی هست که هر کدام به جای خود شنیدنی است هنگامی که در دل تاریکیهای شب رحیم میدانهای مین را پشت سر میگذاشت و از خاکریزها عبور مینمود و سنگرها و امکانات و توان دشمن را و مواضع او را شناسایی می کرد که زحمات او کلید پیروزیها بود . این وقایع را باید یاران و همرزمانش بگویند و اجر زحماتش را خداوند متعال باید بدهد . رحیم یکی از بهترین نیروهایی بود که رکورد مقاومت و ماندن در جبهه را شکسته بود و بارها او را تشویق مینمودند . اما رحیم بی اعتنا به ظواهر دنیا بود تا در سال ۶۶ مجدداً تشویق گردید. که به حج مشرف شد . پذیرفت به حج برود تا خستگیهای جبهه را با صفای کعبه از تن بیرون کند . ولی چه باید کرد که خانه خدا هم در دست دشمنان خداست . آنجا نیز پهلویش شکست اگرچه او شش بار در جبهه مجروح شده بود و پوست بدنش را ترکش خمپاره ها و رگهایش را گلوله های سرخ و استخوانش را تیر کین لمس نموده بود ولی دور از انتظار در کنار خانه خدا باز پهلویش به دست پلیس سعودی شکست و بنا چار برای حفظ جان زنان و پیرمردان زائر به پلیس حمله ور شد و سلاح از دست آن گرفت و با شلیک تیر هوایی رعبی در دل آنان انداخت سرانجام بعد از قریب ۸ سال مقاومت در جبهه و شکستن خطوط دشمن و بارها مجروحیت و زیر دید داشتن نیرو های دشمن در صبح چهارشنبه ساعت۳۰/۱۰ روز ۱۶/۱۰/۶۶ در زمانی که فقط ۲ ماه از شهادت برادرش یار با وفایش همرزم دلاورش آنکه با قدر عنایتش به جبهه ها زیبایی خاصی داده بود شوخیهای با مزه اش جبهه را گرم کرده بود معلم شهید عزت الله دلفان نگذشته بود به درجه رفیع شهادت که آرزوی او بود نائل آمد.

فرازی از وصیت نامه شهید حاج رحیم دلفانی

راه شهیدان و هدف آنها را از بین نبرید .
ابتدا به حقانیت دین اسلام و پیامبر گرانقدرش حضرت محمد مصطفی(ص) شهادت می دهم و به علی و یازده فرزندش که راهنمای طریق الهی و امام پیشوای ما شیعیان هستند گواهی می دهم پس بر آخرین آنان مهدی صاحب الزمان(عج) و نایب بر حقش درود می فرستم .
خوشا آنان که شوق دیدار حسین و زیارت مزار مطهرش را دارند و شبها از معشوق او د رخلوتگه عشق با چشم گریان و دل سوزان او را صدا می زنند و سرودی را زمزمه می کنند که تا ابد دراین شبها و همه شبهای بعد از این سکوت بیابان طنین خواهد داشت . ای دلباختگان حق و ای رزمندگان جبهه حق بدانید که پیش فراو؟؟؟ و پرچمداران لشکر اسلام می روند و پرچم را به دست شما می سپارند مبادا در نگهداری آن تعلل و مسالحه بورزید که در آن صورت به خون شهیدان خیانت کرده اید . ای خواهران و ای برادران و ای جوانمردان و ای پیرمردان هیچ وقت و در هیچ حال امام را تنها نگذارید و همواره پشتیبان ولی فقیه و روحانیت اصیل باشید و از زحمات خود نسبت به آنان دریغ نورزید و راه شهیدا و هدف آنان را هیچوقت از یاد مبرید که راه و هدف اینان همان راه و هدف حسین و اولیاء خداست
سخنان شهید حاج رحیم دلفانی
الهی چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت .
الهی همه گویند خدا کو حسن گوید جز خدا کو .
الهی ما را یارای دیدن خورشید نیست دم از دیدار خورشید آفرین چو می زنیم . الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارایی منی . الهی اگر ستارالعیوب نبودی ما از رسوایی چه می کردیم . الهی هرچه بیشتر دانستم نادانتر شدم برنادانیم بیفزا . الهی هرچه بیشتر دورتر می شوم . الهی گروهی کو کو می گویند و من هو هو. الهی تو پاک آفریده ای ، ما آلوده کردیم . الهی پیشانی بر خاک نهادن آسان است دل از خاک برداشتن دشوار است . الهی شکرت که می گویم شکرت . الهی شکرت که از تنهایی و خلوت لذت می برم چه تنها از خلوت وحشت دارد . الهی آمدم ردم مکن آتشینم کرده ای سردم مکن . الهی سخن در ؟؟؟؟و رحمتت نیست گیرم که بخشیم من از شرمندگی چه کنم تو خود گواهی که از استغفار شرم دارم . الهی آنکه را عشق نیست ارزش چیست . الهی از من آهی و از تو نگاهی . الهی آنکه در نماز جواب سلام نمی شنود هنوز نماز گذار نشده ما را با نمازگذاران بدار . الهی چگونه از عده شکر برآیم که این بی نام و نشان را سر و سامان داده ای . الهی تا حال تو را پنهان می داشتم و حال جز تو را پنهان می دانم . الهی نمی گویم که ظالم نیستم ولی که از اعمال ظلمه نشدم . الهی شکرت که دوستانت را دوست دارم و دشمنانت را دشمن . الهی نمی گویم که از دوستانم ولی شکر که از دشمنان نیستم .

فرزندان

سمیه دلفان فارغ التحصیل  دکترا رشته میکرو بیولوژی و حبیب دلفان فارغ التحصیل کارشناس ارشد رشته نفت

 

دیدار جانشین نیروی زمینی سپاه با خانواده شهید

به گزارش دفاع پرس از خرم آباد، امروز (سه شنبه سوم اردیبهشت ماه1398) سردار حاج «روح الله نوری» جانشین نیروی زمینی سپاه و سردار «مرتضی کشکولی» فرمانده سپاه حضرت ابوالفضل (ع) لرستان با خانواده شهید رحیم دلفان از فرماندهان دفاع مقدس و مؤسسین سپاه حضرت ابوالفضل (ع) دیدار کردند.

در این دیدار سردار حاج  «روح الله نوری» جانشین نیروی زمینی سپاه در رابطه با خصوصیات شهید اظهار داشت: شهید دلفان فردی نادر، محکم، جلودار، پرچم‌دار و خستگی ناپذیر بود.

وی با اشاره به علاقه شدید شهید «رحیم دلفان» به برادر و پدرش افزود: فردی شجاع و بی نظیر بود و وقتی شهید شد همه ما کم آوردیم و فقدان ایشان روی همه ما تاثیر منفی گذاشت.

سردار نوری با اشاره به اینکه جوان ها از این شهدا الگو بگیرند، تصریح کرد: شهید دلفان دقت و مدیریت، شجاعت و گذشت خوبی داشت و همه به او ارادت داشتند و دوست داشتنی بود.

سردار «مرتضی کشکولی»، فرمانده سپاه حضرت ابوالفضل (ع) لرستان بیان کرد: سپاه و لشکر به شدت به این شهید نیاز داشت چرا که صاحب نظر، راه گشا، پیش قدم و از ستون های لشکر بود.

وی افزود: نخستین دعای شهید رحیم دلفان بعد از دیدن کعبه در سفر حج شهادتش بود که کمتر از یک ماه مستجاب شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تشخیص ربات نبودن *

ما برای بهتر ارائه دادن خدمات به شما بازدیدکننده محترم از کوکی مرورگر استفاده می کنیم.