حشمت الله رشیدی
حشمت الله رشیدی در نوزدهم فروردین ماه 1320 در خرم آباد، در خانه ای واقع در راستای بروجردی ها به دنیا آمد. او نخستین فرزند پسر از خانواده ایی پربار،2برادر و 7 خواهر بود. تاریخ بیستم اسفند ماه 1373 مُهرِ (به پایان رسید) برشناسنامه اش زد. یعنی روی هم رفته 53 سال و اندی زندگی.
اولین بار او را در سال 1335 خورشیدی در دبستان سعادت در محله ی باجگیران خرم آباد، دیدم و با هم آشنا شدیم. نوجوانی هم سن و سال خودم و بسیار پُر شر و شور. از کوهدشت آمده بود.
پدرش شادروان خدارحم رشیدی نماینده فرهنگ(آموزش و پرورش) بخش کوهدشت در آن روزگاران تحصیلات دبستانی را به خاطر شغل پدرش در نقاط مختلف لرستان گذرانید و سال 6 را در دبستان سلامت به مدیریت مرحوم روح الله سراجی دوست و یارغار نزدیک پدرش مرحوم خدارحم رشیدی به پایان برد. آموزش های دبیرستانی را تا آخر دوره اول، در دبیرستان امیرکبیر گذراند. و به خدمت نظام رفت پس از فراغت از خدمت سربازی به صورت پیمانی به شغل معلمی پرداخت. و در همین اوان سال 1348 با خانم فاطمه کردی ازدواج کرد. از او دو فرزند، یک دختر و یک پسر،سوزان و علی رضا ، به جا مانده است. تحصیلات دبیرستانی را تا اخذ دیپلم به صورت آزاد به اتمام رسانید. حرفه آموزگاری را تا حد عشق ورزی صادقانه دوست داشت. هنوز شاگردان دست پرورده او و همسرش در سراب شیخ عالی شهرستان الشتر، همراه با یادآوری خاطراتی شیرین، جویای نام و نشان او و خانم فاطمه ی کردی هستند. سال های آخرین خدمت آموزشی خود را تا سِن بازنشستگی در خرم آباد گذرانید.
نخستین ترانه ، ترانه ی بازپرداخت شده ی لُری دایه دایه، با پیش درآمد مقام شیرین و خسرو بوده، که با این دو بیت آغاز می شد :
نکیسا چون زد این افسانه برچنگ سه تای باربد برداشت آهنگ
مگر شیرین زلعل افشاند نوشی که از هر گوشه ای خیزد خروشی
این ترانه، همراه با ترانه (چَش وره=چشم به را) در روز جمعه و پنجم شهریور ماه 1342 از شبکه ی سراسری رادیو ایران پخش گردید. و همین دو ترانه، همزادی هنر خوانندگی را با حشمت الله رشیدی در جامعه ی آن روز خرم آباد و تا حدودی ایران، نمایان ساخت.
روی هم رفته، از مرحوم حشمت الله رشیدی 11 ترانه ضبط و پخش گردیده است که نام و مشخصات آن ها از این قرار است:
1.دایه دایه : شعر محلی خرم آبادی، تنظیم آهنگ محمود مدیری کمانچه مرحوم حسین سالم، ضبط روی صفحه ی 45 دور، فروشگاه ستاره آبی اهواز.
2.چَش وِره : چشم براه،شعر حمید ایزدپناه،آهنگ محمود مدیری، ضبط روی صفحه 45 دور، فروشگاه ستاره آبی اهواز.
3.میری یا میرونه : اشعار محلی خرم آبادی، تنظیم محمود مدیری، همراه با کمانچه مرحوم حسین سالم ضبط بر روی صفحه 45 دور،فروشگاه نساجی خرم آباد.
4.وفا نکردی : شعر ایرج کاظمی، آهنگ محمود مدیری ضبط روی صفحه 45 دور، بنگاه موزیکال تهران.
5.بمیرم : اشعار محلی خرم آبادی، تنظیم آهنگ محمود مدیری به همراه کمانچه مرحوم حسین سالم،صفحه 45 دور، فروشگاه نساجی خرم آباد.
6.بیا بختم، بیا یارم : شعر حمید ایزدپناه، آهنگ محمود مدیری ضبط روی صفحه45 دوره، فروشگاه نساجی خرم آباد.
7.شوق وصال : شعر حمید ایزدپناه، آهنگ محمود مدیری، صفحه 45 دور، فروشگاه نساجی خرم آباد.
8.علی لوسِی (الیسونه) : شعر و آهنگ محلی خرم آبادی.
9.نازارم : شعر حمید ایزدپناه، آهنگ محمود مدیری، صفحه 45 دور، فروشگاه نساجی خرم آباد.
10.بیا بنشین : شعر حمید ایزدپناه، آهنگ محمود مدیری ، صفحه 45 دور، فروشگاه نساجی خرم آباد.
11.سوزه سوزه : شعر محلی لری و لکی، تنظیم آهنگ محمود مدیری، بهمراه کمانچه حسین سالم.
علاوه براین ترانه ها، مرحوم رشیدی، در محافل و مجالس دوستانه و خصوصی، ترانه هایی اجرا کرده است که به علت عدم دسترسی و مخصوصا عدم ضبط مشخصات آن ها در این نوشتار نیامده است.
آن مرحوم در سال های پایان دهه ی پنجاه، به نوعی عرفان خالص دینی گرایش پیدا کرده بود، که نشات گرفته از روحیه ی قلندرانه اش بود. از این نظر اغلب ترانه هایی که در بالا به آن اشاره رفت رنگ و بوی همین گرایش را دارد. روانش شاد و غرق در الطاف و مراحم خداوند غفور باد.}}
حشمت اله رشیدی از خوانندگانی بود که خیلی حرف برای گفتن داشت به سبک طاهرزاده و در مکتب اصفهان آواز میخواند صدای بی نظیر و چپ کوکش تکرار نشدنی است ایشان معلمی دلسوز و مهربان بود و در رفتار و گفتار متمایز بود از هر نظر ایشان انسانی والا و با فرهنگ و دارای اخلاق نیکو بودند اما افسوس که اجل امانش نداد و این بلبل باغ لرستان را از ما گرفت – روحش شاد
حشمت الله رشیدی در یک خانواده ی سرشناس و علاقه مند به هنر و فرهنگ به دنیا آمد. وی از سال 1343 با گروهی که برای شناساندن موسیقی لری می کوشیدند همراه شد.در مرداد 1344 برای اجرای چند ترانه ی لری به رادیو ایران در تهران دعوت شد و با ساز کمانچه ی استاد فقید حسین سالم ، چند ترانه ی محلی از جمله «دایه دایه»را اجرا کرد که مورد توجه مردم هنر دوست مردم ایران قرار گرفت.پس از آن،چند ترانه ی دیگر نیز اجرا کرد و سر انجام با تشکیل اداره ی فرهنگ و هنر لرستان برای اشنایی همگان و موسیقی بومی لری به همکاری با آن اداره پرداخت .
مدیر محبوب مدرسه ابتداییم بود و۵ سال تحصیل در هر روز سال تحصیلی او را می دیدم نظم و انضباطی بی نظیر داشت و ان مدرسه موسوم به شهید مراد داودی بهترین مدرسه در شهر بود گاهی با صدای بلند در راهرو اواز می خواند و صدای جذابش کلاس ها را از ادامه درس باز می داشت و برای چند دقیقه لبخند روی جهره معلمان و بچه نقش می بست نمی دانستم میرات دار شغل او خواهم شد و مدیر مدرسه می شوم ولی هم اکنون الگوی مدیریتی او در جانم حک شده ودسخت کوشیم را از او میرات برده ام در تهران هم حوالی سال ۷۲ او را دیدم خیلی خوشحال شد که دانشگاه می روم و گفت کار هم می کنی گفتم بله مرا تحسین کرد و گفت خیلی عالی است من هم بازنشسته شده ام ولی هنوز کار می کنم روحش شاد