تله فقر و محرومیت
تله فقر و محرومیت ،در علم اقتصاد، تله فقر (به انگلیسی: Poverty Trap) به هرگونه مکانیسم خودتقویتکنی که باعث میشود فقر ادامه پیدا کند، گفته میشود. تله فقر به شکلی دوری خودش را تقویت میکند و اگر اقدامی برای شکستن آن انجام نشود، استمرار مییابد. افرادی که در خانوادهای فقیر به دنیا آمدهاند، ممکن است لوازم لازم برای تحصیل را نداشته باشند، و این خود باعث عدم توانایی آنها در یافتن شغل مناسب و در نتیجه تقویت وضعیت فقر آنها بشود.
انواع فقر
فقر مطلق
فقر مطلق به اینکه فرد به نیازهای ابتدایی زندگی دسترسی نداشته باشد، اشاره دارد. یعنی چیزهایی نظیر آب پاکیزه، تغذیه، خدمات بهداشتی، آموزش، پوشاک و سرپناه. امروزه تخمین زده میشود که حدود ۱٫۷ میلیارد نفر در جهان در فقرِ مطلق زندگی میکنند.
فقر نسبی
فقرِ نسبی به نداشتنِ سطحی معمول یا اجتماعاً پذیرفته از منابع یا درآمد در مقایسه با سایر افراد آن جامعه یا کشور اشاره دارد.در اغلب زمانهای تاریخ، از آنجا که شیوههای سنتی تولید برای تأمین استانداردهای یک زندگی راحت برای همهٔ جمعیت کافی نبودند فقر غالباً اجتنابناپذیر در نظر گرفته میشد.
سطح زندگی
سطح زندگی اصطلاحی است که برای نشان دادن حدود مصارف مادی و معنوی اهالی یک کشور به کار میرود.
سطح زندگی به میزان و چگونگی برآوردن نیازهای مادی و معنوی بستگی داشته و در ساختارهای اقتصادی – اجتماعی و در مراحل مختلف رشد تاریخی و بر حسب کشورهای مختلف فرق میکند. سطح زندگی مستقیماً به تولید اجتماعی، درآمد اهالی، میزان مصرف کالاهای بلند مدت و کوتاه مدت و چگونگی برطرف کردن نیازهای فرهنگی و بهداشتی وابسته است.
چراییها
بررسی ها و پیمایش های صورت گرفته نشان می دهد که تله فقر و محرومیت در ایران هر روز گسترده تر می شود به گونه ای که درصد زیادی از جمعیت مناطق توسعه نیافته روستایی و شهری به این تله می افتند و امکان خروج از این تله برای شان غیر ممکن می شود. تله فقر و محرومیت بر اساس دیدگاه ریچارد چمبرز(Richard Chambers) به این معنا است که مجموعهای از عواملی چون ضعف جسمانی، بی قدرتی، بی سوادی، انزوا، آسیب پذیری، بیکاری، بی درآمدی و…به هم گره خورده و دور باطل فقر و محرومیت را برای افراد رقم می زند.
مثالی ساده ابعاد بحث را بیشتر روشن می سازد. فردی فقیر و محروم را در نظر بگیرید که در حاشیه یکی از شهرهای ایران در شرایط دشواری زندگی می کند. او دارای شغلی با درآمد بسیار پایین بوده و تمامی درآمد خود را صرف اجاره بهای منزل مسکونی می کند. در این میان همسرش نیز دچار بیماری می شود و به دلیل نداشتن پول کافی باید مخارج بیماری همسر خود را نیز پرداخت کند که کار بسیار سخت و طاقت فرسایی است. او برای این که هزینه های بیماری همسر خود را پرداخت کند باید هر چه بیشتر و بیشتر کار کند و برای همین مجبور می شود با خودروی کهنه خود به مسافر کشی بپردازد. او به دلیل فشار زیاد اقتصادی با یکی از مسافران خود برای دریافت کرایه بیشتر درگیر می شود و در اثر این درگیری او را زخمی می کند. به دلیل این اتفاق وارد دور تازه ای از گرفتاری یعنی رفتن به پلیس و دادگاه می شود. این یعنی مشکل روی مشکل و در واقع یعنی گرفتار شدن در تله فقر و محرومیت که در حقیقت به یک دور باطل تبدیل می شود و امکان خروج از این تله هم برای او و افرادی نظیر او بسیار دور از انتظار خواهد بود.
افراد زیادی در جامعه هستند که به چنین درد و رنجی گرفتارند و هر روز در تله فقر و محرومیت فرو می روند که گویی در باتلاقی گرفتار آمده اند و راه رهایی را هم نمی دانند که چیست. این افراد به دلایلی چون بی قدرتی، انزوا، بی پولی، بی سوادی و عدم آگاهی نمی توانند گره های زندگی خود را باز کنند و از زیر بار مشکلات گوناگون و روز افزون رهایی یابند. آنان چون در دایره بسته و محدود گرفتار شده اند دسترسی به کسانی یا مراکزی هم ندارند که بتوانند درد و رنج خود را بازگو کنند و راهی برای خروج از چنین تله ای را بیابند.
اگر عوامل بر شمرده شده در بالا مانند بی قدرتی و انزوا را از جمله عوامل درونی بسط و گسترش تله فقر و محرومیت بدانیم آن گاه مجاز خواهیم بود که توزیع ناعادلانه ثروت و قدرت و وجود نابرابری های گسترده و فاصله طبقاتی را در زمره مهم ترین عوامل بیرونی استمرار تله مزبور تلقی کنیم.
تمامی سخن بر سر این است که مجموعه عوامل درونی و بیرونی مورد اشاره دست به دست هم داده و زمینه های گسترش تله فقر و محرومیت را فراهم آورده و راه فرو بسته ای را برای گرفتاران در این تله ترسیم نموده اند.
فروشکستن این تله و باز نمودن راهی به رهایی برای گرفتاران در این تله بستگی تام و تمام به رفع موانع درونی و بیرونی دارد و صد البته که عوامل بیرونی یعنی کارگزاران ثروت و قدرت در جامعه باید که به یاری این درماندگان بشتابند و راه رهایی را به آنان بیاموزند، چرا که این درماندگان توان و آگاهی لازم برای برون رفت از چنین موقعیت دردناکی را ندارند.
شاید برخی خوانندگان بگویند که چشم امیدی به کارگزاران ثروت و قدرت نیست و در پاسخ باید گفت اگر چه یکی از وظایف اصلی ایشان کوشش برای ارتقای سطح رفاه اجتماعی افراد جامعه است اما در کنار آنان باید به جامعه مدنی و سازمان ها و نهادهای مدنی هم اشاره کرد که در این راه گام ها موثر و مفیدی بردارند.
رهایی از تله فقر
آموزش
آموزش یکی از عوامل مهم در توسعه اقتصادی است که میتواند در رفع فقر و نابرابریها تأثیرگذار باشد. بنابراین آموزش نقش چشمگیری در افزایش رفاه دارد، ازاینرو هدف این مقاله بررسی تأثیر آموزش بر احتمال وقوع تله فقر در پویاییهای درآمدی در ایران است. تله فقر یک فرایند خود تقویتکننده است که به تداوم فقر منجر میشود. درواقع تلههای فقر شرایط فقر را بازتولید و دائمی میکنند و اقتصاد را در یک دور باطل گرفتار میکند، در این شرایط فقر پرورش مییابد و موقعیت مساعدتری برای بروز آن خلق میشود. در این مقاله، بهدلیل کمبود دادههای پانلی از دادههای شبهپانل استفاده شده است. ویژگی این دادهها ردیابی عملکرد هر نسل طی زمان است. نتایج پژوهش نشان میدهد در هر دو گروه نسلی در متوسط سطح درآمدی سرپرستهای خانوار درون تله فقر قرار نگرفتهاند.
اقتصاد ایران برای کاهش فقر در گام نخست نیازمند بهبود وضعیت اقتصاد کلان و در گام بعدی نیازمند طراحی یک برنامه جامع و بلندمدت حمایتی است.
نرخ فقر و به طور کلی مقوله فقر، متفاوت از سایر متغیرهای اقتصادی است، در حالیکه سایر متغیرهای اقتصادی مانند تورم تنها به بیان و توصیف ابعاد اقتصادی یک جامعه میپردازند، اما نرخ فقر نه تنها تبلوری از یک وضعیت اقتصادی است، بلکه دارای ابعاد اجتماعی، فرهنگی و سایر ابعاد جامعه است. بر همین اساس، موضوع فقر و از بین بردن یا کاهش فقر مطلق در بین مردم و سیاستگذاران از اهمیت بالایی برخوردار است. کاهش فقر و بهبود وضعیت معیشت در یک اقتصاد بیش از هر چیز به سیاستهای اقتصادی و وضعیت کلی اقتصاد کلان مرتبط میشود.
رشد اقتصادی همراه با اشتغال و بهبود وضعیت کسب و کار، کمک میکند تا وضعیت همه گروههای درآمدی بهتر شده و در این میان وضعیت فقرا نیز بهتر میشود. اما در کنار سیاستهای اقتصادی، در برخی مواقع لازم است تا حمایتهای ویژه صورت گیرد. برخی گروههای درامدی نیازمند برخورداری حمایتهای دولت هستند تا بتوانند حداقل استانداردهای زندگی را تأمین کرده و یا بتوانند از تله فقر خارج شوند.
نگاهی به سیاستهای حمایتی صورت گرفته در اقتصاد ایران نشان میدهد که توجه به مقوله کاهش فقر از ابتدای انقلاب مورد توجه سیاستگذار قرار گرفته است. حجم بالای یارانههای پرداختی در اقتصاد ایران، نشان از اهمیت این امر برای سیاستگذار دارد. بر همین اساس، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تلاش زیادی در زمینه کاهش فقر صورت گرفت. نهادهای متعددی برای پرداختن به موضوع فقر و کمک به فقرا و ریشهکن کردن فقر از قبیل کمیته امداد امام خمینی (ره)، برنامههای صورت گرفته توسط شهید رجایی، سازمان بهزیستی و … ایجاد شدند که همگی در راستای کاهش فقر بوده و نتایج به نسبت موفقیت آمیزی هم در پی داشتند. نگاهی به نتایج محاسبات صورت گرفته برای نرخ فقر نشان میدهد که نرخ فقر در سالهای مذکور روند کاهشی داشته است. بنابراین این سیاستها در آن مقطع به نسبت موفق عمل کردند، اما؛ تداوم کاهش فقر نیازمند یک برنامه جامع و بلندمدت حمایتی است که لازم بود پس از این اقدامات اولیه در دستور کار سیاستگذار قرار میگرفت؛ برنامهای که فقدان آن در حال حاضر به شدت در روند سیاستگذاری در حوزه فقر احساس میشود.
بنابراین سوالی که ایجاد میشود آن است که چرا همزمان با رشد اقتصادی، نرخ فقر افزایش پیدا کرده و درصد بیشتری از جمعیت کشور ما به زیر خط فقر رفتند؟
جواب این سوال، دو پاسخ دارد که در روند سیاستگذاری حمایتی باید مورد توجه قرار گیرد:
اول: محیط اقتصاد کلان ایران، در این بازه زمانی به خصوص در نیمه دوم دهه ۸۰ به نفع فقرا نبوده است. هرچند در این بازه زمانی رشد اقتصادی بالایی تجربه شده، اما تعداد مشاغل ایجاد شده بسیار اندک و نزدیک به صفر است. این موضوع به این معنا است که درآمد ایجاد شده در بین فقرا توزیع نشده است. سایر مولفه های اقتصادی مانند از بین رفتن زنجیرههای تولید و مشاغل در صنایع پایین دستی و مواردی از این قبیل هم این امر را تأیید میکند.
دوم: فقدان یک برنامه جامع و بلندمدت حمایتی است. اقتصاد ایران فاقد یک برنامه جامع و بلندمدت برای کاهش فقر است. تقریبا همه سیاستهای اجرا شده و قوانین تصویب شده برای حمایت از خانوارها، قوانین مقطعی بودند که نتوانستند تأثیر ماندگار بر کاهش فقر داشته باشند. اعطای سهام عدالت در نیمه دوم دهه ۸۰، قانون هدفمندی یارانهها در سال ۸۹ و توزیع چندین مرتبه سبد کالا در اوایل دهه ۹۰، افزایش سه برابری یارانه اقشار آسیب پذیر در سال ۹۶ و در نهایت پرداخت یارانه معیشتی خانوار در سال ۱۳۹۸ همگی سیاستهای مقطعی بودند که در بهترین حالت نرخ فقر را تنها برای یک سال کاهش دادند و مجددا نرخ فقر در مسیر افزایشی قرار گرفته است. زیرا این سیاستها بدون در نظر گرفتن ویژگی افراد مورد حمایت و همچنین شرایطی که منجر به قرار گرفتن آنها در وضعیت فقیر شده و سایر متغیرهای مربوطه بوده است.
بنابراین آن چیزی که در حال حاضر اقتصاد ایران برای کاهش فقر نیازمند آن است، اولا بهبود وضعیت اقتصاد کلان به نحوی که فقرا هم از پیامدهای مثبت آن بهرهمند شوند و ثانیا طراحی یک برنامه جامع و بلندمدت حمایتی است.
این برنامه لازم است تا در مرحله اول به شناسایی فقرا و ویژگیهای آنها بپردازد. با شناسایی ویژگیهای فقرا به بررسی این مورد خواهیم پرداخت که مهمترین عوامل ورود خانوار به تله فقر و مهمترین عوامل خروج خانوار از تله فقر چیست. با دسته بندی فقرا بر اساس برخی ویژگیهای مشترک، میتوان سیاست حمایتی متناسب با هر گروه را طرح ریزی کرده و به یک برنامه جامع حمایتی دست یافت.
این برنامه در یک شمای کلی باید دارای خصوصیات زیر باشد:
۱- هدف مشخص: برنامه باید دارای یک یا چند هدف مشخص باشد، به عنوان مثال کاهش فقر مطلق و یا افزایش دسترسی به امکانات آموزشی و …
۲- شاخصهای عملکرد: شاخصهای سنجش عملکرد باید مشخص باشد به طوریکه برای هر سال هدف کوتاه مدت تعیین شده و میزان دستیابی به هدف بررسی شود.
۳- متولی: متولی موضوع فقر باید در این برنامه مشخص شده و منابع لازم برای کاهش فقر در اختیار این متولی قرار گیرد که در ادامه نیز پاسخگویی میزان تحقق شاخصهای ارزیابی عملکرد خواهد بود.
۴- پویایی در شناسایی: در برنامه باید شیوه شناسایی گروههای هدف مشخص بوده و همچنین از پویایی برخوردار باشد. به عنوان مثال با تعیین برخی ملاکها افراد در برخی سالها مشمول دریافت یارانه شده و در برخی سالها نمیشوند.