زبان لری

زمان مطالعه این مطلب تنها: 17 دقیقه

زبان لری

زبان لری یکی از کهن ترین زبان های ایران زمین است. این زبان به اعتقاد بسیاری از زبان شناسان از زبان فارسی باستان نشات گرفته و در طول تاریخ در تماس با اقوام مختلف چون ایلامی ها،کاسی ها،آریایی ها، عرب ها و ترک ها، انگلیسی ها،فرانسوی ها و روس ها تحول و تکامل یافته ،واژه های و اصطلاحات زیادی اقتباس کرده است. زبان لری پیش از اسلام از دو گویش فارسی یعنی پهلوی و اوستایی بیشترین تاثیر را پذیرفته است. ولی ساختار دستوری و زبان شناسی آن از زبان فارسی باستان نشات گرفته است. به طوری که زبان لری در بین گویش های مختلف ایران نزدیک ترین پیوند را با زبان فارسی دارد. بعد از اسلام زبان لری بنا به موقعیت سیاسی و جغرافیایی مناطق لرنشین ، مسیر متفاوتی را نسبت به زبان فارسی رسمی پیمود و با هجوم اعراب مسلمان ،ترکان ،مغولان و در دوره معاصر با ورود کشورهای غربی واژگان و اصطلاحات بسیاری وارد زبان لری شد. انزوا و جداماندگی فرهنگی لرستان در ایران بعد از اسلام که از عدم تمرکز سیاسی کشور نشات می گرفت موجب شد ،بسیاری از بن واژه های زبان های فارسی باستان، پهلوی و اوستایی در زبان لری باقی بمانند از این روی زبان لری را باید نیای زبان فارسی رسمی امروز دانست. زبان لری در صد سال گذشته با گسترش رسانه های دیداری و شنیداری، آموزش و پرورش، افزایش ارتباطات اجتماعی مناطق لرنشین، روز به روز در حال استحاله در زبان فارسی رسمی و معیار کشور است و عناصر زبانی اعم از واژه ها و اصطلاحات در حال فراموشی ،ترد و بی مهری لرزبانان قرار می گیرد. بیم آن می رود در چند دهه آینده زبان لری با تمام پشتوانه واژه های کهن خود در دریای بیکران زبان فارسی رسمی غرق شود.

واژه های کلیدی: زبان، زبان معیا، گویش، لهجه، قوم لر

زبان:‏

زبان یک سیستم قراردادی منظم از آواها یا نشانه‌های کلامی یا نوشتاری بوده که توسط انسان های متعلق به یک گروه اجتماعی یا فرهنگی خاص برای نمایش و فهم ارتباطات و اندیشه‌ها به کار برده می‌شود. دانش مطالعه و بررسی زبان زبان‌شناسی نامیده می‌شود. بدین ترتیب زبان انسان به سه بخش تقسیم می‌شود:زبان گفتاری،زبان نوشتاری،زبان اشاره.(نجفی،۱۳۷۷،ص۴۵)

زبان معیار:

زبان معیار آن گونه زبانی است که در مطبوعات به کار می رود و در مدارس تدریس می شود. علاوه بر این ٬ زبان گونه ای است که افراد تحصیل کرده بدان تکلّم می کنند و در پخش اخبار و سایر موقعیت های مشابه به کار می رود.(ترادگیل ٬١٣٧۶ ص ٢٢.)

گویش:‏

گویش ها ،شاخه‌هایی از یک زبان واحد هستند،ولی تفاوت های آوایی،واژگانی وساختاری با هم دارند. مثل گویش های فارسی، تاتی، کردی، بلوچی، مازندرانی، گیلکی و … ‏گویش های گوناگون یک زبان ایرانی هستند.(کلباسی،۱۳۸۹،ص۲)

لهجه:

شاخه هایی هستند که از هر گویش منشعب می شوند.به عبارت دیگر،به انواع هر گویش،«لهجه» می گویند، برای مثال گویش ‏فارسی دارای لهجه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تهرانی، اصفهانی، شیرازی، کرمانی و غیره است و گویش گیلکی دارای لهجه‌های رشتی، لاهیجانی، ‏رودسری، آستانه ای و … و گویش کردی دارای لهجه‌های مهابادی، سنندجی، کرمانشاهی، ایلامی و غیره است. گویش ها از نظر ‏آوایی، واژگانی و دستوری با هم تفاوت های بسیاری دارند و فهم آن ها نیاز به آموزش دارد، ولی لهجه‌های هر گویش معمولا ‏تنها تفاوت های آوایی و واژگانی دارند و فهم آن ها نیاز به آموزش چندانی ندارد. مثلا یک نفر اصفهانی با یک تهرانی یا ‏شیرازی به راحتی می‌تواند هم صحبت شود، ولی همین فرد اصفهانی وقتی با گویشور گیلکی یا مازندرانی و یا بلوچی روبرو ‏می ‌شود، اگر نخواهد از فارسی که برای آنان زبان میانجی به شمار می آید استفاده کند، دچار مشکل می شود. (دبیری مقدم،۱۳۷۸،ص۱۲۸)

قوم لر:

در سرزمین ایران از کهن ترین روزگار تا به امروز اقوام مختلفی زندگی می کردند.یکی از این اقوام قوم لر است.لرها عمدتا در سه استان لرستان،چهار محال بختیاری، کهکیلویه و بویر احمد و مناطقی از استان های خوزستان، ایلام، همدان، فارس و بوشهر زندگی می کنند.این واژه از دیدگاه مردم شناسی به گروهی اطلاق می شود که دارای زبان و وجوه مشترک فرهنگی و تاریخی باشند.(امان اللهی بهاروند،۱۳۷۰،ص۸)

مقدمه

بخش میانی زاگرس مرکزی ایران از کهن ترین روزگاران تا به امروز خاستگاه یکی از اقوام اصیل ایرانی بنام «قوم لر» بوده است. این قوم که جمعیت آنها را حدود ده میلیون نفر تخمین زده اند، در چهار درصد خاک ایران، عمدتا در سه استان لرستان، چهار محال بختیاری، کهکیلویه و بویر احمد و مناطقی از استان های خوزستان، ایلام، همدان، فارس و بوشهر زندگی می کنند. اقلیتی از لر زبانان مهاجر نیز در استان هایی مثل تهران، کرمان، مرکزی، گیلان و قزوین سکونت دارند. وجه مشترک این قوم، نژاد، محیط جغرافیایی، بهم پیوستگی تاریخی، فرهنگ (ادبیات، دین، موسیقی، پوشاک، معیشت، آداب و رسوم، باورها، افسانه ها و…) و از همه مهمتر زبان آنان است که از آن با عنوان زبان یا گویش «لری»یاد می شود. وجه مشرک قوم لر تا اندازه زیادی متمایز کننده آنان از دیگر اقوام ساکن سرزمین ایران همچون فارس ها، عرب ها، بلوچ ها ،ترک ها، کردها، گیلکی ها، تات ها و… می باشد. این قوم از لحاظ نژادی، فرهنگی بخصوص زبان، نزدیک ترین پیوستگی را با قوم پارسی زبان دارد. ما در این نوشتار برآنیم نگاهی به آغاز شکل گیری زبان این قوم در سپیده دم تاریخ ایران و سیرتکوین و تحول آن در در ادوار تاریخی داشته باشیم.

بحث و بررسی:

برای شرح و بررسی تحولات زبان لری ما تحولات آن را به دو دوره مجزا پیش از اسلام و بعد از اسلام تقسیم کرده ایم:

تحولات زبان لری در ادوار پیش از اسلام:

منابع تاریخی و باستان شناسی در خصوص منشاء نژادی و زبانی لرها با هم اختلاف نظر فراوان دارند. تاریخ استقرار این قوم در سرزمین ایران و در بخش های میانی زاگرس مرکزی ریشه در ژرفنای تاریخ دارد. از این رو فقر منابع اطلاعاتی بر سپیده دم تاریخ قوم لر سایه انداخته است. برخی محققان همچون «آندره گدار» و «دیاکونوف» این قوم را از نژاد انسان های نخستین ایران یا به اصطلاح «آسیانیک»می دانند که بین پنجاه تا صد هزار سال قبل بصورت جوامع ابتدایی در غارها و شکاف کوه ها از طریق شکار و جمع آوری دانه های وحشی زندگی می کردند. آنها به تدریج مراحل تکامل فرهنگی را از دوره پارینه سنگی، میانه سنگی، نوسنگی و شهرنشینی پشت سر گذاشته اند. انسان نخستین زاگرس مرکزی برای اولین بار، به اهلی کردن حیوانات و کاشت نباتات پرداخته یا به عبارت دیگر زندگی ده نشینی وکشاورزی را که لازمه پیدایش تمدن بوده آغاز کرده است. با توجه به آنچه گفته شد مناطقی که امروزه لرها در آن بسر می برند قرن ها پیش از ورود آریایی های مهاجر، مسکون بوده است. در زمینه جوامع پیش از تاریخ سرزمین لرستان، باستان شناسان خارجی همچون فرانک هول، هرتسفلد، دمورگان و… تحقیقات گسترده ای انجام داده اند. مردمانی که از ادوار پیش از تاریخ در مناطق لرنشین سکونت داشتند در هزاره سوم پیش از میلاد در دنیای باستان« کاسی» نامیده می شدند. نام کاسی اولین بار در زمان پادشاهی «شمشوایلوانا»پسر «هامورابی/حمورابی» که در تاریخ دوهزار و هشتاد تا دو هزارو چهل و سه پیش از میلاد (۲۰۸۰-۲۰۴۳ ق.م)در بابل پادشاهی داشته دیده می شود.(کریمی،۱۳۷۷،ص۲۲).کاسی ها در کوه های لرستان و بختیاری سکونت داشتند و با عیلامی ها و گوتی ها(کردهای امروزی)همسایه بودند. گذشته از نظریه بومی بودن کاسی ها تعداد دیگری از محققان از جمله پرفسور مینورسکی بر این اعتقادند که کاسی ها شعبه ای از مهاجران قوم آریایی ها هستند که پیش از دیگر اقوام ماد و پارس، به ایران مهاجرت کرده اند و پس از مدتی اقامت در کوه های قفقاز و سواحل دریای خزر سرانجام به سلسله جبال زاگرس پناه آورده و در کوه های لرستان اقامت گزیده اند. آن گونه که دکتر «بهمن کریمی» می نگارد از زبان کاسی ها اطلاع زیادی در دست نیست ولی اسامی تعدادی از پادشاهان و خدایان آنها و همین طور شباهت برنزهای ساخت آنها با مردم قفقاز و طالش موجب شده است برخی باستان شناسان و محققان این قوم را آریایی بدانند. (کریمی،۱۳۷۷،ص۲۳) از منشاء نژادی کاسی ها که بگذریم، آنان در سپیده دم تاریخ ایران

، مهمترین قبایل کوهستانی زاگرس شمرده می شدند، پیشه دامداری داشتند و گفته می شود در زمان خود متمدن ترین ملل عصر خود بوده اند. آنها چیره دستی فوق العاده ای در ساختن مصنوعات مفرغی به دست آوردند و با زبانی که با عیلامی قرابت داشت ،سخن می گفتند. کاسی ها سوارکارانی دلیر و جنگجو بودند و بارها با همسایگان خود از جمله عیلامی ها و بابلی ها در افتادند. آنها حتی توانستند دولت بابل را سرنگون و مدت شش قرن بر آن سرزمین حکمرانی کنند. حکومت کاسی ها بر بابل در نتیجه شکست از عیلامی ها به پایان رسید . آنها پس از شکست از عیلامی ها ، به سرزمین کوهستانی خود یعنی لرستان بازگشتند.(خودگو،۱۳۷۸،ص۱۳) متاسفانه زبان این قوم که دیاکونف آنان را اجداد لرهای امروزی می داند، همچون عیلامی ها ناشناخته باقی مانده است.«دیاکونف» در این زمینه اظهار می دارد:«زبان کاسی ها دست کم از هزاره دوم پیش از میلاد در لرستان کنونی بدان سخن گفته می شد، برای نوشتن به کار نمی رفت و مدارک بسیار اندکی از آن در دست است.» (دیاکونف،۱۳۷۸،ص۴۳) دکتر «بهمن کریمی» نیز معتقد است کاسی ها مردم بیسوادی بوده اند ولی همین که با مردم بین النهرین آشنایی پیدا کردند خط آنها را فرا گرفتند و در امور مذهبی از آنها اقتباساتی نمودند.(کریمی،۱۳۷۷ص۲۲)

یکی دیگر از اقوام باستانی که با کاسی ها در همسایگی بسر می بردند و بخش های بزرگی از لرستان تاریخی را زیر سلطه داشتند عیلامی ها بودند.عیلامی ها از نژاد بومی ایران (آسیانیک) و از چگونگی تشکیل جوامع و ابتدای تاریخ ایشان اطلاع درستی در دست نیست ولی آنچه مسلم است ، از اوایل هزاره چهارم و پیش از ورود اقوام آریایی به ایران ،موفق به ایجاد دولتی در بخش هایی از سرزمین ایران شامل خوزستان، لرستان، ایلام و بختیاری شده اند. در زمان عیلامی ها سلسله ای بنام «سیماشکی»بر سرزمین کاسی ها حکومت می کرد.( هینس:ص۸۱،۱۳۷۷)بسیاری از سواران کاسی در جنگ های دولت ایلام با دشمنانشان مشارکت داشتند. بنا به گفته یکی از مورخان کاسی ها ۵۰ هزار مادیان داشتند و شاهان هخامنشی برای عبور از جاده ی بین شوش و اکباتان به آنها باج راه می پرداختند.(فروتینی،۱۳۷۷،ص۱۰) زبانی که عیلامی ها برای تکلم از آن استفاده می کردند در پرده ابهام است.دیاکونف محقق مشهور روس در زمینه زبان عیلامی ها می نویسد:«تا زمان رسیدن نخستین موج زبان های هند و اروپایی به ایران ساکنان این کشور به زبان هایی سخن می گفتند که دانش بسیار اندکی در آن باره داریم.از جمله آن ها و شاید رایج ترینشان زبان عیلامی بود.» (دیاکونف،۱۳۷۸،ص۴۴)

با توجه به آنچه گفته شد، باید گفت، چنانچه بپذیریم کاسی ها از نژاد بومی ایران بوده که از هزاران سال پیش از ورود آریایی ها در زاگرس مرکزی سکونت داشته اند و قومی نانویسا و به زبانی غیر از زبان فارسی سخن می گفته اند.بنابراین فرایند پارسی زبان شدن آنها باید در طول ادواری که دولت های ماد، هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی بر ایران و سرزمین کاسی ها تسلط داشته اند و حتی در ادوار پس از اسلام تا به امروز به تدریج صورت گرفته شده باشد. و اما سوالی که در اینجا به ذهن می رسد آن است که اصولا پارسی زبان شدن مناطق لرنشین چگونه و از چه زمانی آغاز شده است؟

به نظر نگارنده، در روزگار باستان که رسانه های گروهی همچون رادیو و تلویزیون، نظام آموزش و پرورش منسجم و متمرکز امروزی و وسایل نقلیه وجود نداشته و از سوی دیگر محدودیت های جغرافیایی ارتباطات فردی و گروهای اجتماعات بشری را با مشکل مواجه می ساخته بعید به نظر می رسد زبان قومی فی البداهه و بدون درآمیختگی نژادی، تغییر کرده باشد. بنابراین در دنیای گذشته تغییرات زبانی و فرهنگی همواره با مهاجرت اقوام و غلبه سیاسی توام بوده است. بدین صورت که معمولا اقوامی که جمعیت کمتر و فرهنگ و تمدن پایین تر داشته اند از لحاظ فرهنگی و زبانی مغلوب اقوامی شده اند که جمعیت بیشتر و از فرهنگ و تمدن بالاتری برخوردار بوده اند. از این رو نگارنده معتقد است رواج و گسترش زبان فارسی در میان بومیان لرستان که به هنگام مهاجرت اقوام آریایی جمعیت متنابهی داشته اند، نتیجه یک مهاجرت گسترده و ارتباط و آمیزش طولانی مدت قوم پارس زبان با بومیان لرستان بوده است. این قوم مهاجر یا مهاجم ممکن است خود کاسی ها بوده باشند که بقول برخی باستان شناسان، شاخه ای از قوم بزرگ آریایی بوده اند و یا گروه هایی از فارس زبانان آریایی بوده اند که در خلال سده هایی که حکومت های ماد، هخامنشی، سلوکی و اشکانی و ساسانی بر سرزمین پهناور ایران حکمرانی کرده اند، به لرستان مهاجرت کرده اند. .«سر هنری راولینسون» مستشرق انگلیسی که در دوره قاجار به لرستان آمده و مدت ها در میان لرها زندگی کرده و از سوی دیگر با زبان های باستانی ایران آشنایی داشته و برای اولین بار موفق به خواندن خط میخی کتیبه بیستون شده است، در سفرنامه خود در خصوص زبان لری می نویسد که: «تاکنون این گویش را بازمانده زبان پهلوی می دانستند ولی من بر این پندارم که زبان لری از فارسی باستان مشتق شده که همزمان با زبان پهلوی به طور جداگانه و مشخص صحبت می شده است»(راولینسون،۱۳،ص)«پروفسور مینورسکی »نیز بر این نظریه تاکید می کند و معتقد است که فراگیرندگی و گسترش فرهنگ ایرانی در منطقه لرستان یقینا هنگام تشکیل امپراطورهای بزرگ هخامنشیان، مقدونیان، سلوکیان، اشکانیان و سرانجام در زمان ساسانیان با شتاب بیشتری صورت کرفته است.(مینورسکی،۱۳۶۲،ص۱۷) «پروفسور تکستون» استاد زبان فارسی در دانشگاه هاروارد از چنین نظریه ای پشتیبانی می کند و معتقد است که زبان لری نزدیک به هزار سال پیش یا کمتر از زبان فارسی منشعب شده است .(امان اللهی بهاروند،۱۳۶۲،ص۵۳)دکتر امان اللهی بهاروند از قول «پروفسور ویندفر»که در گویش های ایرانی تخصصی دارد، معتقد است که لرها در حدود ۸۰۰ سال پیش از میلاد به اتفاق هخامنشیان به عنوان جنگجو به مناطق فعلی مهاجرت کرده اند.(امان اللهی بهاروند،۱۳۷۰،ص۵۳)و اما«گیرشمن» محقق فرانسوی که سال ها عمر خود را بر روی تاریخ باستانی ایران صرف کرده است، اعتقاد دارد کاسی ها در اصل از نژاد بومی ایران بوده که در آغاز هزاره دوم در درون جمعیت مهاجر هندو اروپایی مستهلک شده اند.او می نویسد:«محوطه زاگرس که مسکن کاسیان بود مربوط به قسمت مرکزی رشته جبال لرستان جدید است… توده جمعیت که در اصل آسیایی بودند، در هزاره دوم به توسط هندو اروپاییان- که حکومتی اشرافی و نظامی با جمعیت اندک تشکیل داده بودند، مجاز شدند که خود را در میان طبقه حاکم جای دهند، هر چند زبان خویش را از دست دادند.»(گیرشمن،۱۳۵۴،ص۵۴)

با توجه به آنچه گفته شد مشخص است که پیش از مهاجرت آریایی ها بومی هایی ساکن ایران و من جمله لرستان بوده اند که ما از زبان آنها بی خبریم و این گروهای انسانی پیش از تاریخ بتدریج در نژاد و زبان آریایی های پارسی زبان ترکیب می شوند. ولی آیا این ترکیب موجب نابودی کامل زبان بومیان شد؟نگارنده بر این اعتقاد است که در صورت غلبه یک زبان بر زبانی دیگر هرگز تمامی واژه ها، آواها، اصطلاحات و قواعد و دستور زبان قوم مغلوب از بین نرفته بلکه بخشی از عناصر زبان قبلی با زبان جدید در می آمیزد و زبان جدیدی را شکل می دهد که اگر چه ممکن است رنگ و بوی زبان غالب نمایان تر باشد ولی بهیچ وجه نمی توان منکرحذف تمام عناصر زبان قوم مغلوب بود. ولی متاسفانه به دلیل بی اطلاعی از چند و چون زبان های پیش از تاریخ مردم لرستان امروزه نمی توان تشخیص داد چه عناصری از زبان گذشته در زبان جدید بجای مانده است. این موضوع در ارتباط با عناصر دیگر فرهنگ نیز صدق می کند. اینکه امروزه در زبان لری بعضا واژه ها و اصطلاحات و قواعدی دیده می شود که در زبان معیار فارسی امروزی مشاهده نمی شوند، از سه عامل اساسی نشات می گیرد:

۱-ریشه در زبان های ناشناخته پیش از تاریخ ایران دارند همچون زبان کاسی ها و عیلامی ها.

۲-ریشه در بن واژه ها و اصطلاحات و قواعد دستوری زبان آریایی و گویش های آن دارند. همچون فارسی باستان، اوستایی، مادی، سکایی، سانسکریت که اجدد زبان فارسی نو محسوب می شوند.

۳- ریشه در زبان های بیگانه دارند. همچون زبان های ترکی، مغولی، عربی، انگلیسی ،روسی و غیره .

بررسی بن واژه های گروه اول یعنی زبان های پیش از ورود آریایی ها، به دلیل فقدان اسناد و شواهد مکتوب، بسیار سخت و تا حدی غیر ممکن است . اطلاعات ما در خصوص زبان کاسی ها و عیلامی ها جز در حد نام تعدادی از خدایان و پادشاهان آنان فراتر نمی رود. بنابراین نمی توان به صراحت گفت امروزه چه واژه ها و اصطلاحاتی از این زبان ها در گویش لری باقی مانده است.ولی بررسی گروه دوم با توجه اسناد و منابع متنوع فارسی آسان تر به نظر می رسد . بررسی این مهم در حوزه تخصصی نگارنده نیست ولی صاحب نظران و متخصصان علم لغت و زبان شناسی می توانند با پژوهش در این زمینه به یافته های جدیدی ما را رهنمون سازند.بدیهی است شناسایی بن واژها، ترکیبات افعال، اصطلاحات، آواشناسی، واج شناسی، دستور زبان و… زبان مردم لر درک عمیقی از تحولات زبان آنان را در پویه تاریخ و سهم زبان ها و گویش های مختلف را در شکل گیری زبان لری آشکار خواهد کرد. اصولأ تغییر و تحول زبان‌ها یکی از ویژگی‌‌های ذاتی آن هاست که تحت تأثیر عوامل درون زبانی و عوامل برون زبانی انجام می‌‌گیرد. تحت تأثیر پدیده‌‌های فرهنگی و اجتماعی شاهد دو نوع تغییر زبانی هستیم؛ تغییر تدریجی و تغییر ناگهانی که معمولاً نوع اول رواج بیشتری دارد. تغییر زبان شامل تغییرات سطوح ساختاری سه ‏گانه یعنی نحوی، واژ‏گانی و آوایی است که در این بین تغییر نحوی کندتر از تغییر واژگانی و آوایی انجام می‌‌گیرد. به نظر نگارنده آنچه باعث تمایز و انشعاب زبان لری از زبان فارسی امروزی یا زبان رسمی کشور شده است، ریشه در تحولات سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی دارد که به تدریج در طول قرن های متمادی در دوران پیش از اسلام و بعد از آن اتفاق افتاده است.اتفاق افتاده است.

با توجه به بررسی ساختار دستوری،آوایی و بن واژه های زبان لری، چنانچه بخواهیم رد پای این زبان را در ادوار پیش از اسلام پی گیری کنیم. بنا به اعتقاد بسیاری از زبان شناسان داخلی و خارجی این زبان ریشه در زبان پهلوی و زبان اوستایی دارد.

پیش از اسلام مناطق لرنشین قرن ها بخشی از امپراتوری وسیع هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی بود. در سراسر این امپراتوری ها، زبان ها و گویش های متعددی رایج بود که بحث در باره آنها در این نوشتار نمی گنجد همین قدر می توان گفت که در دوره ساسانی در مناطق غربی ایران، شاخه ای از زبان پارسی موسوم به پهلوی رایج بود و مردم لرنشین به این گویش تکلم می کردند. همچنین زبان اوستایی- که زبان دینی و کتاب مقدس زرتشتیان بود و تشابه بسیار زیادی با زبان پهلوی دارد- در زبان لری تاثیر ژرفی بجای گذاشته است. زبان اوستایی هم‌ریشه با سانسکریت و نزدیک به پارسی باستان بود. زبان لری سرشار از واژگان پهلوی و اوستایی است.

زبان پهلوی ( پارسی میانه )تکامل یافته زبان فارسی قدیم بود که در زمان هخامنشیان رواج داشت. در زمان ساسانیان زبان پهلوی زبان درباری و زبان رسمی کشور و به خط پهلوی نوشته می شد. زبان پهلوی ساسانی پس از اسلام تکامل بیشتری یافت و به فارسی نو یا زبان دری مشهور شد و امروز زبان رسمی کشور ماست. ما از چند و چون زبان پهلوی و اوستایی در میان قوم لر اطلاع نداریم ولی مقایسه دستور زبان و لغات و اصطلاحات زبان لری با زبان اوستایی روشن می کند زبان لری چیزی جدای از زبان پهلوی و اوستایی نیست که در ادوار بعد با پذیرش لغاتی چند از زبان های عربی، ترکی، مغولی و….در طول قرن ها حاکمیت این اقوام بر مناطق لرنشین و همچنین همزیستی با دیگر گویش وران همسایه خود تاثیراتی پذیرفته تا به شکل کنونی درآمده است.

آقای «اکبر یاوریان» در پیشگفتار کتاب خود«واژه نامه لری» که یکی از کامل ترین فرهنگ های لغات لری است، لیست بلند بالایی از واژهای مشترک در زبان لری و اوستایی ارائه داده که نشان از عمق تاثیر زبان اوستایی در زبان لری دارد.آقای یاوری ،معتقد است که زبان لری از نظر دستوری از قواعد زبان فارسی پهلوی و دری با استثنائات کمی چون نشانه مصدری ویژه پیروی می کند و بر این اساس آن را باید گویشی از زبان فارسی قلمداد کرد.

در ذیل به چند نمونه از لغات اشاره می شود:

بینی: در لری پت petدراوستاپئیتیpaiti

اشک: در لری اسرaser در اوستا اسروasru

مگس: پخشهpasxa دراوستا مخشیmaxsi

چندش: سزرگهsezergah در اوستا سترتstereta

بذر: تومtom-تخم دراوستا توم tom

سوار: سوسوارsosowar در اوستا سوسبارsosebar

غار: إشکفت eskaft و در اوستا ایشکت iskata

ماندن: منه mane در اوستا ماننmann

لاکپشت: کیسل kesal دراوستا کسیپkasyapa

سفید: اسبیesbeدر اوستا اسپیspi (یاوریان،۱۳۸۵،ص۲۴-۳۶)

تحولات زبان لری در ادوار بعد از اسلام:

بدنبال حمله اعراب مسلمان به ایران در سده نخست هجری، تحولات عمیقی از نظر سیاسی،اقتصادی و فرهنگی در ایران اتفاق افتاد. امپراتوری بزرگ ساسانی فروپاشید و متعاقب آن دین اسلام بتدریج جایگزین دین زرتشتی و خط عربی به جای خط پهلوی مرسوم شد، ولی زبان فارسی کماکان به حیات خود ادامه داد .تداوم حیات زبان فارسی بعضا مدیون حکومت هایی بود که دارای هویت ایرانی همچون سامانیان و صفاریان بودند. چنانچه در قرون بعد در دوره غزنوی و سلجوقی شاهد رسمیت یافتن زبان فارسی نو یا فارسی دری در قلمرو آنان هستیم. فارسی دری از اواخر دوره ساسانی در سراسر ایران از مدائن تا اقصا نقاط ماوراءالنهر برای شهرنشینان و اهل دانش و فرهنگ شناخته بوده است و بدان سخن می گفته‌اند و پس از تغییر خط از پهلوی به خط عربی، زبان رسمی سراسر ایران شد و شاعران و نویسندگان و دانشمندان ایران زمین آثار علمی و ادبی خود را بدان زبان نوشته و آن را کمال بخشیده‌اند.

با توجه به آنچه گفته شد تحولاتی که در عرصه زبان و فرهنگ در قرون نخستین اسلامی رخ داد بطور یکپارچه در سراسر مناطق فارس زبان که قبلا تحت امپراتوری ساسانی بودند اتفاق نیفتاد. در قرون نخستین اسلامی ایران، انسجام و یکپارچگی خود را تا قرن ها از دست داده بود، از این رو بسیاری از مناطق کشور و از جمله مناطق لرنشین به دلیل دوری از مراکز قدرت و انزوای سیاسی و جغرافیایی، کمتر از تحولات زبان فارسی نو متاثر شدند و کماکان بسیاری از عناصر و ساختار زبان فارسی پهلوی و اوستایی را تا به امروز حفظ کردند.

در قرون نخستین اسلامی اگرچه مردمان زاگرس مرکزی که لرها در آنجا ساکن بودند، زیر مجموعه فارس زبانان قلمداد می شدند ولی با توجه به دلایلی که گفته شد، زبان مردم لرنشین سرنوشت دیگری پیدا کرد.زبانی که بعدها به زبان یا گویش لری شهرت یافت.

در منابع تاریخی و جغرافیایی تا چند سده پس ازورود اسلام به ایران، زبانی به نام زبان لری وجود نداشت و جغرافیانگاران و مورخان این دوره مردم مناطق لرنشین را فارس زبان می دانستند. به عنوان مثال «یعقوبی (۲۹۲ ه.ق )مردم ماسَبَدان (ایلام)که مرکز آن سیروان بوده و مهرجانقذق [مهرگان کذک ](لرستان کنونی) را آمیخته ای از عرب و عجم ، از فارسی و کرد [ایلاتی] می داند، بدون آنکه از زبان لری نامی برده باشد.(یعقوبی،۱۳۶۵،ص۴۴-۴۳)همچنین مقدسی (در گذشته ۳۸۱ هجری) از جمله جغرافیانگارانی است که مطالبی درباره ی گویش ها و زبان های هر منطقه ی از جمله لهجه های رایج در سرزمین کوهستان نگاشته است اما از وجود زبان لری گزارشی نداده است. چنان که گفته شد مورخین و جغرافیانگاران پیش از قرن هشتم هجری هیچگونه مطلبی درباره ی زبان لری بجا نگذاشته اند.ولی در قرن هشتم «حمدالله مستوفی» برای اولین بار ضمن برشمردن طوایف و ایلات لُر، به طور مختصر اشاره ای به زبان لری نموده و یاد آور شده است که«در زبان لری الفاظ عربی بسیار است….(مستوفی،۱۳۶۳،ص۵۳۸)به احتمال زیاد گویش یا زبان لری با شکل گیری منطقه جغرافیایی واحدی بنام «بلاد لریه» -که مسعودی مورخ و جغرافیدان قرن چهارم هجری برای اولین بار به آن اشاره کرده- شهرت یافته است. (مسعودی،۱۳۶۵،ص۸۵). پس از شکل گیری سرزمین لرستان یا به تعبیر مسعودی بلاد لریه از این پس تا به امروز هر چیزی منسوب به این سرزمین است با پسوند لر یا لری همراه شده است. از جمله زبان مربوط به این قوم موسم به زبان لری. ولی سوال این است که چرا مردمی که تا حکومت اواخر ساسانی و تا دوسه قرن نخست اسلامی عنوان فارس زبان به آنان اطلاق می شد. در قرون بعد لر زبان خوانده شدند؟ اصولا زبان لری به عنوان شاخه یا شعبه ای از زبان فارسی با تمایزاتی که از نظر واژگان، تعداد واج ها و برخی اصول و قواعد دستوری نسبت به دیگر گویش های ایرانی و بخصوص زبان معیار فارسی دارد، از چه زمانی راه خود را از زبان فارسی رسمی جدا کرده و به شکل امروزی تغییر یافته است؟ جواب این سوال را باید در تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی چند قرن نخست ایران بعد از اسلام در ارتباط با مناطق لرنشین جستجو کرد.

لازم به توضیح است که در ادوار پس از اسلام به دلیل گسست امپراتوری ساسانی تعامل مردم لرنشین با دیگر مناطق ایران بویژه خراسان و مناطق مرکزی ایران که زبان فارسی نو در ذیل حمایت امرای طاهری، سامانی، بویی و صفاری و بعدها امرای غزنوی و سلجوقی در حال شکوفایی و تغییرات اساسی بود و شعرا و نویسندگان و دانشگاه ها و مدارس و کتابخانه های بزرگ در حال سرودن و نوشتن و گسترش علم و دانش بودند.مناطق لرنشین از این تحولات کمتر بهره یافتند. جدایی و دوری مناطق لرنشین از مراکز قدرت بویژه بعد از اسلام و گسترش وحاکمیت نظام کوچ نشینی و شکل گیری حکومت های محلی در مناطق لرنشین هویت تازه ای به لرها داد.زبان لری ملهم از زبان ها ی پهلوی و اوستایی راه دیگری پیمود و قادر نشد همزمان به سیر تحول و تکامل خود، آنگونه که در برخی مناطق ایران رخ داد، ادامه دهد. در همان زمان که در مرکز قدرت خراسان خط عربی جایگزین خط پهلوی می شد و ادبیات و زبان عربی در زبان فارسی در حال نفوذ همه جانبه بود. در مناطق لرنشن حکومت های محلی نیمه خودمختاری چون اتابکان و والیان و… در حال شکل گیری بودند و نظام کوچ نشینی به دلیل ناامنی بتدریج جانشین یکجانشینی شد. نظام کوچ نشینی در مقابل زندگی یکجانشینی شکل بسیار ساده ای از زیست انسان بود. در این نظام اجتماعی به دلیل سادگی و تحرک زیاد مجالی برای ایجاد مدارس و شکوفایی علم و اندیشه نمی داد. کوچ نشینان نیاز چندانی به کتابت نداشتند. ارتباطات بیشتر محاوره ای بود و علم و تجربه و فرهنگ، شعر، ترانه، افسانه، قصه، اسطوره، باورها به مدد حافظه ،سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر انتقال می یافت. به دلیل گسترش نظام کوچ روی در ایران بعد از اسلام و تبعات سیاسی و فرهنگی این نظام، قوم لر در نوعی انزوای علمی، فرهنگی و سیاسی قرار گرفت. قوم لر به قومی نانویسا تبدیل شد و زبان لری و دیگر عناصر فرهنگی بر خلاف دیگر مناطق ایران که در معرض مستقیم تعامل اقوام دیگر بودند دگرگونی کمتری پذیرفتند.

ولی با این همه انزوای تاریخی لرها یک دستاورد مثبت به همراه داشت و آن حفظ و نگهداری بسیاری از عناصر فرهنگ و زبان باستانی در درون فرهنگ و زبان لری بود.زبانی که به تعبیر دکتر «میرجلاالدین کزازی» به عنوان نیای زبان فارسی امروزی حامل گنجینه ای از لغات و اصطلاحات فارسی باستان است. بسیاری از زبان شناسان ،مردم شناسان و باستان شناسان امروزه برای شناسایی و ریشه یابی فرهنگ و واژه های اصیل پارسی ناگزیر از مطالعه فرهنگ و زبان لری هستند. زبانی که با دارا بودن بسیاری از واژه های فارسی باستان برای زبان شناسان بهشتی از واژه های کهن و نژاده و ناب ویکی از کهن ترین کانون های تاریخ و فرهنگ و زبان های ایرانی است.

ولی با همه اینها، از یکصد سال پیش به این سو اتفاق بزرگی در حال رخ دادن است. پس از قرن ها جدایی و فاصله گرفتن گویش ها زبان فارسی با زبان معیار فارسی، به دلیل رسمیت یافتن زبان فارسی در سراسر کشور، رشد ارتباطات اجتماعی گسترش وسایل ارتباط جمعی و نهادهای آموزشی و سوادآموزی و در پی آن نفوذ زبان فارسی در تمامی عرصه های زندگی مردم ایران بخصوص مناطق لر زبان، گویش ها و لهجه های محلی در مقابل زبان فارسی رسمی کشور حال روز به روز در حال استحاله و کم رنگ شدن هستند. هرچه جلوتر می رویم نسل های جدید کمتر از نسل پیشین خود از واژها و اصطلاحات بومی و محلی استفاده می کنند. چنین به نظر می رسد که مقابله با تند باد زبان معیار فارسی که از چند دهه پیش گویش ها و لهجه های مختلف را در می نوردد، کار بسیار دشواری است و بعضا ناممکن. پس چه باید کرد؟ به نظر می آید در این شرایط ثبت و ضبط واژه ها،حکایت ها ،ضرب المثل ها، کنایه ها، متل ها، آداب و رسوم و باورهای بومی و محلی یکی از کارهای ضروری و مهمی است که اهل قلم باید در جمع آوری آنها همت کنند. بلکه بتوان آنها را از گزند این تند باد در امان نگه داشت.

منابع :

-استاد سعادت خودگو

– ۱٫م.دیاکونف .تاریخ کمبریج،جلد۱،ترجمه بهرام شالگونی،۱۳۷۸٫

– امان اللهی بهاروند،سکندر.قوم لر،تهران،نشر آگاه،۱۳۷۰٫

– راولینسون، هنری. سفرنامه راولینسون، ترجمه سکندر امان اللهی بهاروند، تهران، آگاه، ۱۳۶۲٫

– یار شاطر، احسان. «زبان ها و لهجه های ایرانی»،مقدمه لغت نامه،تهران،دانشگاه تهران،۱۳۷۷٫

– م.ارانسکی، یوسف میخائیلوویچ .زبان های ایرانی،ترجمه علی اشرف صادقی،تهران ،سخن،۱۳۷۸٫

-مینورسکی،ولادیمر.رساله ی لرستان و لرها،ترجمه سکندر اماناللهی بهاروند،لیلی بختیاری،تهران،بابک،۱۳۶۲٫

– گیرشمن،رومن.ایران از آغاز تا اسلام،ترجمه محمد معین،تهران،انتشارات علمی و فرهنگی،۱۳۴۵٫

-هینتس، والتر.دنیای گمشده عیلام، ترجمه فیروز فیروزنیا، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱٫

-خودگو،سعادت.اتابکان لر کوچک،خرم آباد،،انتشارات افلاک،۱۳۷۸٫

-یعقوبی،ابن واضح.البلدان،ترجمه محمد ابراهیم آیتی،تهران،نشرکتاب، ۱۳۵۶٫

-مسعودی،ابوالحسن.التنبیه و الاشراف،ترجمه ابوالقاسم پاینده،تهران،شرکت علمی و فرهنگی،۱۳۶۵٫

-مستوفی،حمدالله.تاریخ گزیده.به اهتمام دکتر عبدالحسین نوایی،تهران،امیرکبیر،۱۳۶۳٫

-مقدسی،ابو عبدالله محمد ابن احمد.احسن تقاسیم،ترجمه علی نقی منزوی،تهران،شرکت مولفان و مترجمان،۱۳۶۱٫

– قرشی ،امان الله.ایران نامک،تهران،انتشارات هرمس،۱۳۸۹٫

-یاوری،اکبر.واژه نامه لری.خرم آباد،امیرکبیر،۱۳۸۵٫

– ترادگیل، پیتر. زبان شناسی اجتماعی، ترجمه محمد طباطبائی تهران ، آگاه ١٣٧۶.

-سمیعی٬ احمد. نگارش و ویرایش٬ تهران ٬ سمت ، ١٣٧٨.

-مدرّسی٬ یحیی . درآمدی بر جامعه شناسی زبان ٬ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ٬ تهران، ١٣۶٨.

-کزّازی ٬ میرجلال الدین .پرنیان پندار، تهران٬ روزنه ٬ ١٣٧۶.

– کلباسی،ایران.فارسی اصفهانی،تهران،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،۱۳۷۰٫

– دبیری مقدم،محمد.رده شناسی زبان های ایرانی،تهران،سمت،۱۳۷۸٫

-نجفی، ابوالحسن. مبانی زبان‌شناسی و کاربرد آن در زبان فارسی. تهران،نیلوفر، ۱۳۸۵.

ما برای بهتر ارائه دادن خدمات به شما بازدیدکننده محترم از کوکی مرورگر استفاده می کنیم.