علی رضا کرمی

زمان مطالعه این مطلب تنها: 4 دقیقه

 

علی رضا کرمی  در سال  1350 در محله قدیمی پشت بازار خرم آباد  بدنیا آمد،کودکی و نوجوانی من با خاطرات انقلاب 57 و جنگ افروزی در مرزهای غرب ایران گذشته که این جنگ شهرهای ما را هم بی نصیب نگذاشت و این هرگز مباد جنگ را بر لب های من جاری ساخت و در همین دوره نوجوانی و دبیرستان گذر من هم به انجمن ادبی خرم اباد افتاد و شاید دیدن سال های آخر عمر زنده یاد اسفند یار غضنفری برایم خاطره انگیز باشد گلزار ادب لرستان او تذکرهای است بی بدیل در معرفی شعر شاعران استان های لرنشین غرب ایران.

زادگاهم پشت بازار است . پشت بازار خرم آباد محله ای قدیمی است تا هنوز خانه های قدیمی این محل بسیار بیشتر از خانه های نوساز هستند خانه هایی با سقف چوبی و یا قدیمی ساز و گاها متروکه با این که در بسیاری شهرها بافت های فرسوده نوسازی می شوند در این محل خبری از نوسازی نیست ….شاید برای زنده نگهداشتن خاطرات کودکی ام خودم بیشتر دوست دارم همین بافت برای پشت بازار باقی بماند و کودکی من  و گذر از همین کوچه ها به سمت مدرسه و سال 57 و کلاس اول ابتدایی من و دیدن تانک و گارد شاهنشاهی که از تهران برای سرکوبی آمده بودند اما بعد ها دیدیم که بی انصافی می شود و از حضور مردم خرم آباد درپیروزی انقلاب کمتر نامی برده می شود و بعد هم خاطرات من از جنگ و …..

بله شاید بشود گفت پس از دوران کودکی که دنیا را همین خرم آباد و اطراف آن می دیدم در نوجوانی شاید بیشتر متوجه جهان پیرامون خود شدم و تلخی سال های جنگ و شهادت دوستان همکلاس معلم خودم و چندتایی از فامیل باعث به فکر رفتن من می شد که دنیا دست کی است و چرا این همه جنگ را قدرتهای بزرگ بر مردم بیچاره جهان تحمیل می کنند و به شعر روی آوردم و یادم می آید که از نخستین سطرهای شعرم این بود که هنوز تازه ترین خبر ها بوی خون و خاکستر می دهد و فکر می کردم روزی این سطر کهنه خواهد شد اما باور بفرمایید تا هنوز بوی خون و خاکستر می آید و هر روز بی گناهان بسیاری قربانی سیاست قدرت های بزرگ وکوچک جهان می شوند ……..

تالیفات و انتشارات :

ایشان  سه کتاب چاپ شده دارد
کتاب های شعر چاپ شده :
سپیده در باغ های اردی بهشت1377هیرمند

به نام دریا بخوان 1389مدیا

رمان : درخت معجزه ورزا 1388انجمن قلم

 * بریده ا ی از رمان درخت معجزه ورزا :

روی تخت یک قوری چینی و چندتا استکان  کریستال است . رزا برای من چای می ریزد . دست هایش می لرزد .
– خوب از خودت بگو
– این را رزا می گوید ومن مکث می کنم . نمی توانم جواب بدهم .
نمی دانم از خودم چه بگویم به هرحال من هم به فکر کار وزندگی هستم
رزا خنده اش می گیرد آن قدرکه دیگر نمی توانم ادامه بدهم و این جا است که برای اولین بار متوجه دندان های ریزش می شوم
می گوید ای کاش شناخت کافی از تو داشتم
– ولی به نظر من آدم ها شخصیت های پیچیده ای دارند وشناخت کا مل از یک نفر خیلی زمان می برد

به نام دریا بخوان

این کتاب ،  در برگیرنده سروده های «علی رضا کرمی خرم آبادی»، در سال 1378 تا 1387 است، که در قالب شعری نو، به نظم در آمده است. شاعر معتقد است که: شعر بیانگر زبان نسلِ زمان خود است، بنابراین شاعر در سرودن اشعار خود از زبان عاطفه و احساسات جاری مردم روزگارش تأثیر می پذیرد. برخی از عنوان های این مجموعه عبارت است از: «ملکوت»؛ «نگاه آزادی»؛ «رؤیای انار» و… .

  مطلبی از آرشیو وبلاگش

نقش ادبیات بومی در جان‌بخشی به هویت مردم لر

مردم لر در گستره زاگرس با ترانه‌های بومی از تولد تا مرگ با لالایی مادران و صدای موسیقی و تک‌بیت‌های میرنوروز، هوره، مور و نغمه‌های شاد پیوندها، عروسی و زندگی می‌کنند، ابیاتی که سینه به سینه آمده از روزگار شبانی تا به امروز و برای همین زنده‌اند چرا که ملتی که شعر و موسیقی ندارد مرده و استحاله شده در فرهنگ‌های پیرامونی است و ملت لر نه اقلیت است و نه فرهنگی توانایی چیرگی بر این فرهنگ غنی را دارد .

در این بین تلاش برخی که می‌خواهند لر را به لرستان و حتی خرم‌آباد محدود کنند از آن‌جا محکوم است که گذشته‌ی تاریخی این مردم و سرزمین از کوه الوند تا رود اروند که همیشه سرزمین اتابکان لر بوده است، را نمی‌شناسند، مردمی که سال‌هاست اصالت زبانی و قومی خود را حفظ کرده‌اند .

در این میان برخی نیز کوشیده‌اند که «ایذه» را شهری گمنام و گمشده در خوزستان نشان بدهند اما فرزندان لر به خوبی می‌دانند که ایذه مرکز حکومت اتابکان لر بزرگ بوده و لرستان متون تاریخی علاوه بر لرستان امروزی، خوزستانی است که مرکزش ایذه پایتخت اتابکان لر بزرگ بوده است. و این همان لرستانی است که «مارکوپولو» آن را آبادترین ایالت ایران می‌نامد .

ادبیات بومی ما سرشار از قصه‌های جاری چون چشمه‌ها و وردهای سرزمین ما است، گاماسیاب، سیمره، و کرخه هور الهویزه را تشکبل می‌دهند، سزار سرچشمه‌ی دز است، و کارون زاینده‌رود نیز از کوه‌های بختیاری سرچشمه می‌گیرند .

و همچنان که جاری چشمه‌ها و رودهای ما تمامی ندارند در شعر باباطاهر، میرنوروز، ملاپریشان، افسر بختیاری و … و همچنین نو سروده‌ها و داستان‌های مادران ما یا همان متل‌ها همچنان جاری است. و نسلی  فرهیخته می‌خواهیم تا از مکتوب کردن میراث گران‌سنگ این همه شعر و ترانه این مردم باز نماند و پویایی ادبیات این دیار را برای جان‌بخشی به هویت مردم لر در جهان پی‌گیری کند .

نمونه ای از اشعار ایشان

غزل تنهایی
قرین گریه بودن تاکی از بیدادتنهایی

خوشا روزی که ازبن برکنم بنیاد تنهایی

به سمت آبی فردا چراغ دیده افروزم

دراین شب ها که گرگ آسا بنالد باد تنهایی

دلم لبریز از داغ است و دارم آتشی روشن

به نزد لاله خواهم برد اینک داد  تنهایی

چنان نی بر مزار خود بگریم تا دم دیدار

که این گرداب کهنه بشنود فریاد تنهایی

بیا امشب به یاد زلف مشکینت دراین رویا

دمادم سر کشم باده به بادا باد تنهایی

لبم خاموش ودل دریای بی پایان ماتم هاست

من آن فریاد خاموشم رها در یاد تنهایی

به دنبال که می گردی چراغ دیده اندر کف

کسی سر بر نیارد زین خراب آباد تنهایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تشخیص ربات نبودن *

ما برای بهتر ارائه دادن خدمات به شما بازدیدکننده محترم از کوکی مرورگر استفاده می کنیم.