حشمت رجب زاده
سال ۱۳۶۲ در کانون پرورش فکری کودکان نزده استاد عیسی سپهوند شروع به کار موسیقی در رشته آواز نمود.درسال ۱۳۶۶ با خواننده ی اسطوره ای لرستان استاد رضا سقایی آشنا شد و از دانشهای ایشان بهرهای فراوان کسب نمود.در سال ۱۳۶۸ با اداره ی ارشاد همکاری خود را شروع کرد نزده استاد حسین سالم و استاد محمد رضا کریمی.اولین کار خود را در سال ۱۳۷۰ ضبط نمود به نام (نسیم سحر-یادواره ی استاد سقایی)۱۳۷۴ به
دعوت استاد درویش رضا منظمی برای همکاری با ایشان و صدا وسیما به تهران آمد.در سال ۱۳۸۵ با گروه جوان به سرپرستی استاد محمد علی کیانی نژاد کار نمود و از دانش استاد مطالب فراوان آموخت .از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۱۲ برنامهای در خارج از کشور اجرانمود ودر سال ۱۳۹۲ با گروه استاد اردشیر کامکار همکاری خودرا شروع کرد.درسال ۱۳۶۶ با خواننده ی اسطوره ای لرستان استاد رضا سقایی آشنا شد و از دانشهای ایشان بهره های فراوان کسب نمود.در سال ۱۳۶۸ با اداره ی ارشاد همکاری خود را شروع کرد نزد استاد حسین سالم و استاد محمد رضا کریمی. اولین کار خود را در سال ۱۳۷۰ ضبط نمود به نام (نسیم سحر – یادواره ی استاد سقایی) ۱۳۷۴ به دعوت استاد درویش رضا منظمی برای همکاری با ایشان و صدا و سیما به تهران آمد. در سال ۱۳۸۵ با گروه جوان به سرپرستی استاد محمد علی کیانی نژاد کار نمود و از دانش استاد مطالب فراوان آموخت . از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۱۲ برنامه ای در خارج از کشور اجرا نمود و در سال ۱۳۹۲ با گروه استاد اردشیر کامکار همکاری خود را شروع کرد.
خودتان را معرفی کنید و بگویید آواز را از کجا شروع کردید.
من حشمت رجب زاده هستم از بچگی به این کار علاقه داشتم و حدود ۲۷ سال است که می خوانم. تنها کاری است که تا به حال انجام داده ام. بین سال های ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۸ نزد آقای علی سپهوند در کانون پرورش فکری کودکان به کار موسیقی مشغول بودم. این دوره بیشتر در موسیقی فولکولرو بر تصنیف خوانی و ریتم تمرکز داشت.
از سال ۶۸ خدمت استاد سقایی بودم. همزمان در همان سال ها اولین کارسنتی خود را به نام نسیم سحر ضبط کردم که یادگار استاد سقایی است.
بعد با استاد مسلم کمانچه جناب آقای حسین سالم آشنا شدم.
ردیف را نزد استاد منظمی و سپس استاد محمدعلی کیانی نژاد آموزش دیدم. البته قابل ذکر است که در موسیقی استاد مفهوم دیگری دارد. یک موسیقی دان تنها با شنیدن هنر فرد دیگر هم می تواند خود را شاگرد او دانسته و از کارهای او تأثیر بگیرد.
سبک را نزد استاد کریمی یاد گرفتم. بعد به دعوت آقای منظمی به تهران آمدم. چندین جلسه هم با آقای شاه میرزا کار کردم. در تهران با واحد موسیقی صدا و سیما یک گروه سنتی تشکیل دادیم.
چندین کنسرت اروپایی و کارهای ضبط شده با استاد کی نژاد دارم و با وجود این که ۲۵ سال است که با کسی کار نکرده اند، هم اکنون نیز در حال بستن قرار داد با ایشان هستم.
بعد ها به دعوت آقای چاوشی به نروژ رفتم و یک کار با تنظیم ارسلان کامکار و با گروه کامکارها خواندم که به پیشنهاد اقای چاوشی به زبان کردی ضبط و اجرا شد. این آغاز آشنایی من با آقایان کامکار بود.
در همین ۱۳-۱۴ سال در واحد موسیقی بالغ بر ۷۰ اثر سنتی ضبط کردم و در زمینه موسیقی فولکولر حدود ۱۳ تا CD و کاست دارم. بین سال های ۱۹۹۸ تا ۲۰۱۴ تمتماً در اروپا مشغول برگزاری کنسرت بودم.
این کارنامه درخشان شامل موسیقی فولکولر است یا سنتی؟
تمام این همکاری ها بخشی در موسیقی فولکولر و بخشی در موسیقی سنتی انجام گرفت.
با توجه به سابقه اجرایی تان در اروپا، به نظر شما چه تفاوتی بین موسیقی ایران و اروپا وجود دارد؟
موسیقی ایرانی، موسیقی دمی و حال است. در مقابل موسیقی کلاسه بندی شده اروپا خودجوش به حساب می آید.
موسیقی غربی تأکید بسیار دارد و بر اساس یک تفکر کلاسه شده نوشته و اجرا می شود. دلیل موفقیت موسیقی فولکولر ما در غربه هم ریتمیک بودن آن است.موسیقی ایرانی در عین برخورداری از تکنیک، شور و حال مخصوص به خودش را دارد. موسیقی غربی در بخش کلاسیک خود، به صورت اپرا در می آید که سر نشات گرفته از دلگرفته ها و دل نوشته های غم انگیز ایرانی است. یک نقطه قوت موسیقی پاپ اروپایی هم به موسیقی ایرانی پیش درآمد های کوتاه تر آن است. موسیقی سنتی ما پی، گاهاً تا ۲ دقیقه دارد. شنونده را یش از حد در انتظار کلام میگذارد. به نظر من این نکته جای فکر دارد و خوشبختانه جوانان موسیقی ایران برای برطرف کردن آن در تلاش اند.
خود خواننده ها در پیشرفت بیشتر موسیقی غرب چه تأثیری دارند؟
یک از نقاط ضعف ما، تقلید خواننده ها از سبک خواندن افراد دیگر است. در حالی که ممکن است یک استاد بزرگ نتواند برخی کارهای هنرمندان گمنام تر را با همان کیفیت اجرا کنند. همچنین نحوه آموزشی اروپا بسیار پیشرفته تر است و تمرین های نفس گیری و گرم کردن صدایی دارند که هنرمندان ما از آن ها بی بهره اند. برای مثال حرکات کششی ناحیه گردن و روش های متفاوت نفس گیری آن ها را می توان نام برد.
آیا آلات موسیقی غربی کاربردی تر اند و آلات موسیقی ایرانی خلاقیت هنرمندان را محدود می کند؟
تفاوت درسازها ایرانی و اروپایی قطعاً مؤثر است. ساز های ایرانی نسبت به شرایط محیطی حساس اند و با کوچکترین جابه جایی از کوک خارج می شوند. به ویژه ساز های کوبه ای که از جنس پوست درست شده اند. اما اخیراً تلاش هایی برای کوکی کردن این سازها انجام شده است که می تواند این محدودیت ها تا میزان زیادی جبران نماید.
از نظر مخاطبین چطور؟
گوش مخاطب اروپایی تنها به گام های مینور و ماژور عادت دارد. به الطبع تواننی درک موسیقی ایرانی با تمام تنوع آن را ندارد. به طور مثال نمی تواند ابوعطا را درک کند.
همانطور که گفته شد، به دلیل تقلید شیوه که در میان هنرمندان ایرانی رایج شده است و هم چنین عدم فرهنگسازی مناسب، مخاظب ایرانی توانایی لذت بردن از موسیقی منحصر به فرد را از دست داده است. این عدم شناخت پیامد های وسیع تری دارد.
فرهنگ سازی و شناخت از موسیقی باید به حدی برسد که مخاطب حداقل، نوع و سبک موسیقی را بشناسد تا وقتی به یک کنسرت موسیقی سنتی میرود، در انتظار موسیقی پاپ یا بندری نباشد. در میان اساتید بحثی است به نام رنگ موسیقی. یعنی هر آهنگ یک رنگی دارد، به طوری که اگر چشمتان را ببندید و به آن آهنگ گوش دهید یک رنگ خاص برای چشمت تداعی می شود. در اروپا این ها آموزش داده می شود اما متأسفانه در ایران این گونه شناخت محدود به هنرمندان و اساتید است. آشنایی با موسیقی باید به کوچه ها و خانه های مردم بی آید. مردم هم باید بتوانند با شنید آهنگ، رنگ آن را حس کنند!
چرا این شناخت در جامعه وجود ندارد؟
حق کپی-رایت رعایت نمی نشود. عدم رعایت حق کپی-رایت موجب واردات موسیقی و به وجود آمدن موسیقی زیر زمینی می شود، این پدیده ها حرج و مرج به وجود می آوردکه باعث به هم خوردن ذائقه موسیقیایی و بهم ریختن تمرکز شنوندگان و سردرگم کردن آن ها درشناخت موسیقی می شود.
چرا اکثریت جامعه با موسیقی سنتی سخت تر از موسیقی پاپ ارتباط برقرار می کنند؟ چرا موسیقی سنتی فروش نمی رود؟ به نظر شما آیا این موسیقی توانایی جذب کردن جوانان را به عنوان بزرگترین قشر جامعه ندارد؟
صدای موسیقی سنتی آن طور که شایسته است به گوش مردم نمی رسد. خوراک پاپ بی هویت طی سال ها به عنوان موسیقی ای که بیشتر رسانه ای می شود، به مردم خورانده شده است. سریالی در ۵۰شب پخش می شود و روی آن موسیقی پاپ بی هویت می گذارند. این ملکه ذهن مردم می شود. این در حالی است که کار های سنتی در ساعت های نا مناسب پس از نیمه شب پخش می شوند و حتی در مجوز آن ها هم می آید که این کار در فلان ساعت بعد از نیمه شب پخش شود. حتی کسی که این کار را ضبط کرده است آن ساعت بیدار نیست که آن را بشنود. دولت عملاً موسیقی بی هویت پاپ را دارد ترویج می دهد.
موسیقی سنتی ۱۲۰ سال است در شادی، غم، تنهایی و حماسه مردم با آن ها بوده است. رواج گونه های بی هویت پاپ مسئله ایس که طی ۵-۶ سالگذشته اتفاق افتاده است و حالا تاریخ مصرف آن گذشته است و مردم باز روی به موسیقی سنتی می آورند. پس این موسیقی با چنین قدمتی ظرفیت رشد دارد.
چرا صدا و سیما باید تا این حد دست به عصا در مورد موسیقی سنتی راه برود؟
.
جدا از آن بحث حلال یا حرام بودن را به میان می آورند. ما هنوز نفهمیدیم موسیقی حلال است یا حرام؟ اگر حرام است چرا پخش موسیقی پاپ بی هویت مشکلی ندارد؟
در موسیقی سنتی یکسری افراد خاص همواره مطرح بودند و هستند اما افراد جدید، آنقدر که در موسیقی پاپ به چشم می آیند، در موسیقی سنتی دیده نمی شوند. لیل این چیست؟
در موسیقی امروز پدیده ای به شکل رانت وراثت به وجود آمده است. به یکسری افراد به اعتبار خانوادشان امکانات داده می شود که عادلانه نیست. این باعث سرخوردگی افراد تازه کار و گم نام می شود. امتیازاتی که نه تنها منصفانه نیست، بلکه قانونی هم نیست. مانند لغو کردن کنسرت از پیش تعیین شده در هفته آخر و تحویل دادن سالن کنسرت به کس دیگری. هر سالن با ظرفیت بالای ۵۰۰ نفر باید از ۲ ماه قبل رزرو شود. در موردی پیش آمده که ۲ هفته قبل از اجرا، سالن به فرد دیگری تحویل داده شده. و متأسفانه حتی اینکار را با احترام هم انجام نمی دهند! حتی اطلاع هم نمی دهند!
همچنین صدا و سیما به عنوان یک رسانه ملی فقط یک سری کارهای خاص را پخش می کند و اینجور نیست که کسی مراجعه کند و به کار او گوش بدهند. حتی آن را بررسی نمی کنند.
صدای افراد تازه کار و گم نام پخش نمی شود؟
حتی ضبط هم نمی شود که بخواهد پخش شود! هنرمندان تازه کاری را می شناسم که از شهرستان می آیند و استعداد های شگرفی دارند. به نحوی با آن ها صحبت شده بود و چنان برخورد زشتی با آن ها کرده بودند که تصمیم داشتند به کل این حرفه را رها کنند! صدا و سیما متعلق به تمام مردم است. کسانی باید در مقام قضاوت ای نهاد قرار بگیرند که اولاً صلاحیت این کار را داشته باشند، دوماً مقرضانه تصمیم نگیرند. نه این که در نقطه اول، یک فرد را که از دهات آمده، و ما هرچه داریم از همین دهات ها داریم، جوری سرخورده می کنید که این بنده خدا نمی تواند دیگر به کار خود ادامه بدهد!
جدا از مشکلات مطرح شده از جانب بخش دولتی و ارشاد، چه چیزی مانع شده تا بخش خصوصی تمایل زیادی برای حمایت از موسیقی سنتی از خود نشان ندهد؟
مسلماً عدم امنیت و اطمینان از بازگشت سرمایه، نه حتی به صورت سودهای زیاد، که به شکل سودهای جزئی در طول زمان، جلوی کار بخش های خصوصی را میگیرد. چرا که این کار رسانه ملی است که موسیقی سنتی و هنرمندان آن را نشان بدهد تا مردم آن ها را بشناسند و از آن ها استقبال کنند. همان طور که این اتفاق در حوزه های دیگر نظیر ورزش افتاده است. وگر نه ایرانیان نشان داده اند که از نظر سرمایه و ثروت بسیار غنی و توانمند هستند.