آسیابهای خرمآباد
آسیابهای خرمآباد،در قرون گذشته، آسیاب جزء املاک با ارزش بوده است. قبل از صدور سند مالکیت ثبتی، قباله و بُنچاق داشته و با تشکیل ادارهی ثبت اسناد، برای آسیابها نیز سند مالکیت پلمپ شده صادر شد. ارزش هر آسیاب بستگی به ارتفاع آبی داشت که بر روی پرههای آن ریخته میشد، چرا که به سنگ آن دوران بیشتری میداد و بازدهی زیادتری داشت. مثلا” اواخر دوران قاجار، آب آسیاب گُلباغ در منطقهی باجگیران خرمآباد از ارتفاع بالاتری روی پرهها فرو میریخت و نسبت به سایر آسیابهای شهر از ارزش بیشتری برخوردار بود. با ورود ارتش و ازدیاد جمعیت، آسیابهای زیادی در خرمآباد و اطراف آن به چرخش درآمد. از جمله روی نهرهای خروجی از گرداب بزرگ خرمآباد در کوچهی «کمالوند»، آسیاب «سرگرداب» ساخته شد. همچنین سه آسیاب، یکی در ابتدای کوچهی «باغ فیض» به نام آسیاب «مهدیبیگی» و دیگری در جنب پل بزرگ شهر(صفوی) به نام آسیاب «حاجی نصرالله کرزهبر» ساخته شد. یازده آسیاب نیز روی نهر چشمهی گلستان در قلعهی فلکالافلاک تا رودخانهی خرمآباد، ساخته شد.
روی نهر چشمهی شاهآباد(5) در گوشهی پل کرگانه، سه سنگ آسیاب ساخته شد معروف به آسیابهای «شهوا». روی رودخانه کرگانه دو آسیاب ساخته شد: یکی پایینتر از شهربانی و یکی نزدیک پل بزرگ.
آسیابی نیز نزدیک «دهکدهی کیو»(6) ساخته شد که با آب کیو کار میکرد. در انتهای نهرِ انشعابی از گرداب سنگی، آسیاب «گلزرد» ساخته شد. با توجه به این که گرداب سنگی شش ماه در سال آب نداشت، این آسیاب فقط نیمی از سال کار میکرد.
آسیاب گوری (گَبری)
از آثار و قرائن چنین بر میآید که آب نهر ناصری(7) از محدودهی فلکالدین در شمال غربی خرمآباد منشعب شده، از سینهکش پشتبازار، خضر، گیلوران و از طریق ترعه کلنگبر(8) به باباعباس(پادگان فعلی) پیوسته، سپس آنجا را دور زده و در ضلع جنوب غربی باباعباس آسیابی را میچرخانده موسوم به آسیاب «گوری».(9)
آسیاب گَبری یکی از آثار باستانی جنوب شهر خرمآباد است. این بنا درمحله قاضی آباد خیابان اول خرمآباد واقع شده و احتمالاً در شهر باستانی شاپورخواست کاربرد عمومی داشته است.آسیاب گبری دارای ساختمانی مکعب مستطیل شکل است که طول آن ۲۶ متر و عرض آن ۶ متر و ارتفاع آن ۱۱/۵ متر است.ساختمان آسیاب را با استفاده از سنگهای تیشه خورده و قلوه سنگ همراه با ملات ساروج ساخته شده و تاریخ ساخت آن مربوط به دوره ساسانیان است. این اثر تا دوره قاجار مورد استفاده مردم قرار گرفته است. آسیاب گبری به شماره ۳۶۳۹ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
پانویس
آسیاب آبی
در جایی که آب با شیب زیاد جریان داشت، آسیابهایی تعبیه میشد. سنگ آسیابهای آبی شبیه سنگ دستاس بود با این تفاوت که سنگ آسیاب سنگی خیلی بزرگتر و حجم آن بیشتر از سنگ دستاس بود.(1)
چرخی با پرههای چوبی در زیر ساختمان آسیاب قرار میگرفت که آب از بلندی با فشار بر روی پرههای این چرخ میریخت و چرخ به حرکت دوارانی در میآمد. مانند توربینهای قوی فعلی، با ارتباطی که با سنگ رویی داشت، موجب چرخش سنگ رویی آسیاب میگردید. سنگ زیرین همیشه ثابت بود و بشترین نیرو بر آن وارد میشد. از این رو، افراد مقاوم و صبور را به «سنگ زیرین آسیاب» تشبیه میکنند.
مرد باید که در کشاکش دهر سنگ زیرین آسیا باشد
انبارکی قیف مانند موسوم به «دولان» در سطحی بالاتر از سنگ آسیاب نصب شده، در زیر دولان چوبی مرتبط با سنگ رویی به طوری قرار می گرفت که با چرخش سنگ، حرکتی در آن به وجود میآمد و مقدار معینی گندم از سر دولان به سوراخ مرکزی سنگ ریخته می شد. این چوب «چقچقه» نامیده میشد. هر گاه که با سنگ آسیاب برخورد میکرد، ایجاد صدا مینمود. فرد توسط چقچقه میتوانست مقدار ریزش گندم را به سوراخ مرکزی سنگ را کم یا زیاد کند.(2)
به همین دلیل دربارهی «افراد یاوهگو» گفتهاند: «آسیاب کار خود را میکند، چقچقه سر خود را درد میآورد.»
آسیاب عصار
یک نوع آسیاب برای گرفتن روغن دانههای روغنی وجود داشت و به جای سنگ، از دو قطعه چوب مدور با شعاع دو برابر شعاع سنگهای آسیاب آبی در ساختمان آن استفاده میگردید و با شتر و یا اسب بدین ترتیب به کار میافتاد:
به دستهای که مانند دستاس در کنار سطح رویی آسیاب تعبیه شده بود، تیر چوبی وصل میشد و یک سر دیگر چوب را به یوغ گردن حیوان(3) میبستند. پارچهای هم جلوی چشم حیوان انداحته و با شلاق به حرکت دورانی وا میداشتند. با دور زدن حیوان، سطح رویی آسیاب به چرخش در میآمد و دانههای روغنی مانند آسیابهای آبی به سوراخ مرکزی آسیاب ریخته میشد. روغن و تفالهی آن از شیارهای مخصوصی خارج میشد. تا چندی قبل در زیر زمینیهای بازار دزفول، چنین دکههای روغنگیری به نام عصار بوده است.(4)
موقعی که به دستاس دسترسی نبود از دو سنگ ثابت که در محل وجود داشت و یک سنگ قلوهای به وزن تقریبی سه کیلوگرم برای خرد کردن غلات و حبوبات استفاده میشد. گفتنی است سطح سنگ ثابت به مرور گود میگردید و کار هاون را هم میکرد.
آسیاب طاحونه
انسان به دو نوع آسیاب برای تهیهی آرد به مقدار کافی دست یافته است:
اول، آسیاب بادی که مانند دستاس از دو سنگ بزرگتر به قطر 150 و ضخامت 50 سانتیمتر بوده است. دستهای که در دستاس به وسیلهی دست میچرخیده، تیر چوبی بوده به بلندای 2 یا 3 متر از سطح زمین، چند پرّه(مانند پرّهی پنکه) در رأس آن قرار داشته، در جهت وزش باد قرار میگرفت و سنگ رویی را به چرخش درمیآورده. گندمی که از سوراخ مرکزی سنگ رویی در بین سنگها قرار میگرفت، خرد و تبدیل به آرد میشد. از پرّههای بادی که آسیاب را به چرخش در میآورد به نحوی چرخ آبکشی را هم به چرخش در آورده، آب را از قعر چاه بیرون میکشید.
چنین بادگیرهائی هنوز در گوشه و کنار دنیا مورد استفاده قرار میگیرد.
پینویسها:
(1) این سنگها که با وسایلی نظیر تیشه و کلنگ از کوه بریده میشد با مشکلات فراوان به دامنهی کوه کشیده می شد و با مهارت خاصی آنها را تراش و آج داده، در محلی که قبلاَ آماده شده بود نصب میگردید.
(2) به آسیابان «لویینه» گفته میشد.
(3) یوغ وسیلهای بود که به گردن گاو(جهت شخم زدن) و اسب(جهت درشکه و گاری) بسته میشد. این یوغ در گردن اسب درشکههای تفریحی میدان نقش جهان اصفهان دیده میشود. به کشورهای زیر سلطهی استعمارگران گفته میشود: «زیر یوغ استعمار». قصیدهای از شادروان حسن صدر در کتاب مردان مجاهد الجزایر:
مرا در دکهی تاریک عصار یکی رمز سیاست شد پدیدار
که بندند از شتر چشم و دهان را که تا بر او نهند یوغ گران را
چو بر بستند چشم ملتی را قدم هر جا نهد اِستاده بر جا
(4) عدهای از مهاجران به خرمآباد در دورهی قاجار، معروف به عصار یا عصاره بودند. احتمالاً شغل نیاکان ایشان همین باشد. پس از تشکیل ثبت احوال در خرمآباد به سال 1305، برخی این نام خانوادگی را برای خود برگزیدند.
(5) در ارتباط با وجهتسمیه نامگذاری شاهآباد یا شَهوا(محدودهی خیابان مطهری و سرچشمه) گفته میشود هنگامی که شاهعباس صفوی در سال 1006 هجری قمری به قصد تنبیه شاهوردیخان وارد خرمآباد میشود، مکانی خوش آب و هوا واقع در قسمت شمال شرقی شهر که دارای باغی مصفا و چشمهای زلال بوده را برای اردوی همراهش انتخاب میکند. همچنین روایت است که در همین نقطه شاهعباس پس از قتل شاهوردیخان، عدهی زیادی از بستگان او را به قصد دلجویی به ضیافتی دعوت نموده و سپس همگی را به قتل میرساند. اجساد آنها را به صورت دستهجمعی در قسمت شمالشرقی تپهی موسوم به شاهآباد دفن میکنند که حدود امروزی آن محل تیپ یکم لشکر 84 ارتش میباشد.
(6) کیو تا دههی 40 خورشیدی، قریهای در نزدیکی خرمآباد بود که بعدها همانند سایر نقاط حاشیهای، متصل به شهر خرمآباد گردید و در دامان آن جای گرفت.
(7) نهر ناصری در سال 1231 خورشیدی توسط خانلر میرزا احتشامالدوله(حاکم لرستان) احداث گردید و تا حدود سال 1330 یعنی به مدت یک قرن جریان داشت. احداث آب انبار در مقابل گرداب بزرگ شهر مسیر این نهر را قطع نمود.
(8) کلنگبر همان طور که از تلفظ آن برمیآید، ترعهای است به ارتفاع حدود 5 متر و دهنهی 2متر که با کلنگ کنده شده است.
(9) بقایای آسیاب مذکور هنوز در جنوب غربی باباعباس و در دامنهی سفیدکوه قابل مشاهده است.