خرم آباد دوره ملوک الطوایفی
خرم آباد دوره ملوک الطوایفی،شرح وقایع خرم آباد در دوران پس از اسلام ،دوران حکومت آل حسنویه، دوران اتابکان لر کوچک و گسترش فرمانروایی و پیدایش اتابکان لر و اسامی حاکمان اتابکان می پردازیم
پس از اسلام
نام شاپورخواست در کتابهای قدیمی تا سال ۶۲۲ هجری (اوایل قرن هفتم) قابل رویت است اما پس از قرن هشتم تنها میتوان نام خرمآباد را مشاهده کرد. احتمالاً در اواخر قرن هفتم هجری شهر شاپورخواست به کلی ویران و خالی از سکنه شده و مردم آن به قسمت غربی قلعهٔ فلک الافلاک که از لحاظ داشتن آب فراوان و موقعیت مناسب تر و همچنین امنیت، برتری داشت نقل مکان کردند، در حقیقت فلک الافلاک در این زمان هسته اصلی شهر خرمآباد فعلی را تشکیل داد و موجب شکل گیری آن در این منطقه شده است. البته به نظر میرسد که آب شهر شاپورخواست از طریق نهری که از قسمت شرقی شهر میآمده تأمین میشدهاست که شاید خشک شدن این نهر عامل ترک این منطقه شدهاست. عوامل متعددی دیگری چون موقعیت سیاسی، ارتباطی و جغرافیایی در شکلگیری شهر خرمآباد دخیل بودهاست.
از آثار قدیمی این بخش از شهر میتوان به قبرستان قدیمی آن اشاره کرد که مقبره زیدابن علی در آن واقع شدهاست که بنابر متون تاریخی زین ابن علی درگزینی در سال ۵۲۷ وزیر طغرل دوم سلجوقی بوده و در شاپورخواست به دار آویخته شدهاست. همچنین آرامگاه باباطاهر که برخی آن را مقبره باباطاهر عریانذکر میکنند. این قبر براساس شواهد باستانشناسی متعلق به دوره سلجوقی میباشد که در دورههای بعد مورد مرمت و بازسازی قرار گرفتهاست. در این دوره قلعه هسته توسعه شهر بوده که براساس ساختار طراحی محدوده شهر از طرف قلعه با محلههای کوچک و خیابانهای منحنی شکل در حال توسعه در مسیر شمال غربی بودهاست.
دوران حکومت آل حسنویه
در دوران حکومت آل حسنویه خرمآباد به عنوان پایتخت این سلسله در نظر گرفته شد و در دوران ملوک الطوایفی نیز این شهر یکی از پایتختهای هزار اسپیان بود. آلِ حسنویه، خاندانی از کردان ایرانی بودند که از میانه قرن چهارم تا اوایل قرن پنجم بر قسمت هایی از غرب ایران، از جمله بر مناطق شمالی و غربی لرستان حکومت داشتند.
این خاندان، با فرصت جوئی از اوضاع نامناسب دستگاه خلافت عباسی و بهره مندی از حمایت حاکمان نیرومند این دوره یعنی آل بویه، قدرت یافتند و به مدت نیم قرن به حکمرانی خود استمرار بخشند.پل کلهرت واقع در مسیر خرم آباد به خوزستان(ملاوی)، مربوط به زمان بدر بن حسنویه ( 374 ه .ق ) است.
اگر چه حکومت آل حسنویه در این مناطق با حمایت آل بویه شکل گرفته و تداوم یافته است، اما چنان استقلالی در حکومت داری داشته اند که در تاریخ ایران به عنوان حاکمان مستقل شناخته می شوند. همچنانکه قدرت گرفتن ایشان در منطقه جبال، منجر به کم شدن نظارت دستگاه حکومتی بنی عباس در منطقه جبال گردیده و این در آینده نه چندان دور در سقوط عباسیان تإثیر گذار بود.
بنی حسنویه در دوران حکومت خود به ساختن بناهای مذهبی و احیای آثار و بقاع مذهبی شیعه همت گماشتند، چنانکه بنای اولیه مسجد جامع خرم آباد و مرقد مطهر زید ابن علی در خرم آباد، از آثار دوران حکومت ایشان است.
دوران اتابکان لر کوچک
نام سلسلهای که بین سالهای ۵۸۰ تا ۱۰۰۶ه.ق) در لرستان و بخشهایی از استانهای ایلام و همدان و خوزستان و مرکزی و کرمانشاه (ناحیه لر کوچک) فرمانروایی میکردهاند. پایتخت این دودمان شهر شاپورخواست (خرمآباد کنونی) و مقر فرماندهی آنان قلعه فلکالافلاک بود. اتابکان لر کوچک در کنار اتابکان لر بزرگ اولین سلسلههای لرتبار ایرانی هستند.
بعد از حمله اعراب و ویرانیهای حاصل از عملکرد آنان در سرزمین های ایران ،اتابکان لر برای باز گرداندن شکوه ایران زمین حکومت اتابکان را بنا کردند.
فرمانروایان این دودمان از فرزندان شجاعالدینخورشید، بنیانگذار فرمانروایی لر کوچک بودهاند که پس از مرگ اویکی بعد از دیگری به فرمانروایی رسیدند. شاه وردی خان واپسین فرمانروای لر کوچک بود که به دست شاه عباس یکم صفوی شکست خورد و بعد آن متواری گردید. سپس مابقی دودمان اتابکان لر دست نشانده حکومت مرکزی صفویان شدند و عنوان والیان لرستان را به دست آوردند.
بعد از عضدالدوله دیلمی ،شجاع الدین خورشید دومین حاکم ایرانی پس از حمله اعراب و فروپاشی شاهنشاهی ایران است که برای خود از عنوان شاهنشاه استفاده کرد. هماکنون آرامگاه او در جنوب شهر خرمآباد در منطقه گوشه شینشا قرار دارد.شجاع الدین خورشید به دلیل عدالت گستری مورد حمایت و احترام مردم بوده است.
گستره فرمانروایی
خاندانهای لر کوچک مردمانی بودند از کردان آسیای صغیر و لران ایرانی که در حدود بین عراق عجم و عراق عرب ییلاق و قشلاق میکردند و خراج خود را به دیوان بغداد میدادند. سرزمین لرستان به دو بخش لر کوچک و لر بزرگ تقسیم میشود. در کتاب تاریخ مغول در صفحه ۴۴۲ و در کتاب مجملالتواریخ گلستانه در صفحه ۲۰۴ به این شرح در خصوص سرزمینهای لر کوچک و بزرگ آمدهاست:
لر کوچک همان است که حالیه هم آن را لرستان میگوییم و غرض از این قسمت اخیر که در آن ایام لر کوچک خواند میشده بیشتر ناحیه فیلی یعنی اطراف خرمآباد و اراضی پشت کوه بودهاست. مراد از لر کوچک، ایلات لرستان، ایلام، بخشی از کرمانشاه و همدان و شمال شرقی عراق حالیه (شامل طوایف لک و فیلی) و مراد از لر بزرگ، ایلات بختیاری، ممسنی و کهگیلویه دانسته شدهاست یعنی به خلاف تقسیم فوق.
رضاقلیخان هدایت، در مورد جغرافیای لر کوچک مینویسد: سخن مخفی نماند که لر کوچک که در خرمآباد و خاوه و الشتر و صدمره و یدمن سکنی دارند جمعی بودهاند و هستند و عرض ولایت ایشان بر جنوب عراق واقع است از طرفی به همدان و قلمرو علیشکر بهارلوی ترکمان و طرفی بالکان خوزستان متصل است، و طول آن ولایت از قصبه بروجرد الی بغداد و سایر محال تخمینأ یکصد فرسخ است.
پیدایش اتابکان لرستان
در واپسین سالهای حکومت سلجوقیان عراق عجم بر نیمه غربی ایرانی، شجاع الدین خورشید از امرای ارتش سلاجقه که در لرستان در خدمت حسام الدین شوهلی بود، با استفاده از ضعف و فترت دودمان سلجوقی دست به تشکیل حکومت زد و حکومتی مستقل از سلاجقه و خوارزمشاهیان بنیان نهاد.
خلفای عباسی هرگز حاضر به رسمیت شناختن فرمانروایان این دودمان نشدند و به این ترتیب در بحبوحه حمله مغول به ایران، لرستان دارای حکومتی مستقل بود که از موج اول و دوم حملات مغول مصون ماند. در فاصله زمانی بین موج دوم تا موج سوم حملات مغول، جلالالدین خوارزمشاه که از هند برگشته بود، در لرستان به استراحت و تجدید قوا پرداخت اما چون خلیفه عباسی برای نابودی او و اتابکان لرستان سپاهی اعزام کرده بود، از لرستان خارج شد و به سوی آذربایجان رفت.
موج سوم حمله مغول توسط هولاکو خان شکل گرفت که شاه لرستان، بدرالدین مسعود نسبت به مغولها ابراز اطاعت کرد و هولاکو را در حمله به بغداد و خلع خلیفه همراهی کرد و در فرمانروایی لرستان ابقا شد.
نامگذاری به اتابکان
در کتب تاریخی نوشته شده در عهد مغول آمده که عنوان اتابک برای امرای این سلسله جعلی بوده و آنها مانند سایر اتابکان قلمرو سلاجقه و خوارزمشاهی، وظیفه تربیت شاهزادگان درباری را بر عهده نداشتهاند.
به نظر میرسد آنها برای آنکه صلح را در قلمرو خود برقرار کرده و با همسایگان سلجوقی و خوارزمشاهی خود متحد بمانند از این عنوان استفاده کرده باشند.
مهاجرت به لرستان
حمدالله مستوفی دربارهٔ مهاجرت اقوام غیر لر به لرستان در زمان حکومت اتابکان این گونه میگوید:
تومان لر کوچک ولایتی معتبر است و در ذکر مقام لران و سبب وقوع اسم لری برایشان یاد کرده شدند که درکول مارود بودند چون در آن کول مردم بسیار شدند هرگروهی بموضعی رفتند و ایشان را بدان موضع بازخواندند چنانکه در آن، چنگردی اوتری و هر قبیله از لران که در آن کولی مقام نداشتند لر اصلی نباشند. چنانکه کوشکی، کنبلی، روزبهانی، ساکی، سادلرینی، داودی، عباسی، محمد کماری و گروهی (و) جنک رومی که امرای لر و خلاصه ایشانند از شعبه سلغوری اند.
حمدالله مستوفی همچنین در مورد سایر اقوام که در زمان اتابکان به لرستان مهاجرت کردهاند این گونه میگوید:
و از شعب دیگران این اقوام اند؛ کارندی، جنکردی، فضلی، سنوندی، الانی، کاه کاهی و رجوارکی، دری، ویراوند، و مابکی، داری، آبادکی، ابوالعباسی، علوممائی، کچائی، سلکی، خودکی، بندوئی و جز ایشان منشعب شدند اما قوم ساهی آرسان ارکی بیهی اگر چه زبان لری دارند لر اصلی نیستند و دیگر دیهاء مارود، لر نیستند روستایی اند و این طوایف تا شهور سنه خمسین و خمسمائه هرگز سروری علیحده نداشتهاند و مطیع دارالخلافه بوده در فرمان حکام عراق عجم بودهاند.
امرای لر کوچک
در سال ۵۸۰ ه.ق) یکی از روسای لر کوچک به نام شجاع الدین خورشید طوایف لر کوچک را تحت امر خود درآورد و در قلعه مستحکم مانرود از قلعههای مستحکم لرستان استقرار یافت. پس از او سلسله امرای لر کوچک تا اواسط قرن دهم هجری یعنی تا ایام سلطنت شاه طهماسب اول صفوی باقی بودند و آخرین آنها که نامی از او باقی است شاه رستم بن جهانگیر ملقب به رستم خان است که گفته شدهاست داماد شاه طهماسب بوده و در زمان صفویه به لرستان حکومت داشتهاست.
اسامی امرای لر کوچک
شجاع الدین خورشیدبن ابی بکر (۵۸۰–۶۲۱)
سیف الدین رستم برادرزاده او
ابوبکربن محمد برادر سیف الدین رستم
عزالدین گرشاسف بن محمد برادر ابوبکر
حسام الدین خلیل بن بدربن (شجاع الدین خورشید) تا۶۴۰
بدرالدین مسعودبن حسام الدین خلیل (۶۴۰–۶۵۸)
تاج الدین شاه بن حسام الدین خلیل (۶۵۸–۶۷۷)
فلک الدین حسن و عزالدین حسین دو پسر بدرالدین مسعود (۶۷۷–۶۹۲)
جمال الدین خضربن تاج الدین شاه (۶۹۲–۶۹۳)
حسام الدین عمر و صمصام الدین محمود (۶۹۳–۶۹۵)
عزالدین محمدبن عزالدین حسین (۶۹۵–۷۰۶)
دولت خاتون زن عزالدین محمد و برادرش عزالدین حسین (۷۰۶–۷۲۰)
شجاع الدین محمودبن عزالدین حسین (۷۲۰–۷۵۰)
ملک عزالدین بن شجاع الدین محمود (۷۵۰–۸۰۴)
سیدی احمدبن عزالدین (۸۰۴–۸۵۱)
شاه حسین عباسی (۸۱۵–۸۷۳)
شاه رستم عباسی از ۸۷۳
اغوربن شاه رستم
جهانگیربن اغور تا ۹۴۹.
رستم خان بن جهانگیر از ۹۴۹ تا ۹۷۸ حیات داشتهاست .(تاریخ مغول. تألیف عباس اقبال. صص ۴۴۸–۴۵۲)