باغبانی با شناسنامهی سبز زاگرس
پوکهها
خودکارهایی
یکبارمصرفاند
که با لیقههای گوگردی
پر میشوند از باروت
همین پوکه که حالا
در گل خانه عزیزم «مظفر افشار»
گلدانی ست کوچک
با گلی شکفته در دهاناش
شبیه پروانه
معلوم نیست چه هنگام
با حروف شکسته
مشق مرگ را نوشته
بر اضطراب سینهای
کاش جهان
با لهجهی گلدانها روایت میشد
مثل لالایی در امنیت شانههای مادر
مثل ایستادن به تماشای دریا
در بازی زلف و باد
کاش جهان
مثل باغ «مظفر» بود
باغبانی
با شناسنامهی سبز زاگرس
و هویتی ملی بنام پدر بلوط
کاش
کاش …
شعر: استاد «هوشنگ رئوف »/ تقدیم به باغبان باغهای بلوط مظفر افشار و همراه همیشگیاش (96/12/5)