احسان عبدی پور

زمان مطالعه این مطلب تنها: 16 دقیقه

 احسان عبدی پوراحسان عبدی پور,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

احسان عبدی پور متول ششم بهمن سال ۱۳۶۶ در خرم آباد می‌باشد. وی از سال ۱۳۷۷ کار موسیقی را آغاز کرد و با بزرگانی همچون ایرج رحمانپور، فرج علیپور، سیف الدین آشتیانی، داریوش نظری ،حشمت رجب زاده، شهرام ناظری و … همکاری داشته است.

گزارش یافته

علاقه‌اش به موسیقی لری در کودکی از ترانه‌هایی که پدر و مادر گوش می‌دادند شکل گرفت. هاشم پشت‌دار دایی و همایون پسردایی این هنرمند جوان، جرقه‌ی اصلی آشنایی‌اش را با موسیقی لری زدند.
شروع کار سرنانواز جوان لر از سال 1375 بود. وجه تمایز وی با سایر فعالین عرصه‌ی موسیقی قدیم و جدید لرستان در این است که احسان با توجه به لرستانی بودنش، هنرش را معطوف به لرستان نکرده و با سایر لرزبان‌های ایران نیز همکاری دارد.
ساز حرفه‌ای احسان سرنا است که در زبان لری سرنا به «ساز» معروف است. سرنا قدمتی به بلندای تاریخ دارد و ساز اول قوم لر و جز کهن‌ترین سازهای موسیقی ایران است. قدمت این ساز کهن که اولین نوع آن سفالی بوده به 3 هزار سال قبل از میلاد بازمی‌گردد.
چکیده‌ی گفتگو با احسان عبدی‌پور که با تمام توان و تلاشش در عرصه موسیقی و شناساندن ساز کهن «سرنا» سرزمین مادری‌اش به دنیای موسیقی، مورد بی‌مهری برخی مسوولین و رسانه‌ها قرار گرفته در پی می‌آید.
در این گفتگو با هنرمند خوش‌ذوق لر که تمام کلمات را اصیل و به زبان شیرین مادری بیان کرد پی به این بردیم که این جوان نه تنها هنرمند بلکه اصیل و بسیار به اصالت کهن خود می‌بالد تا حدی که در تمام اجراهایش در بیش‌تر از 20 کشور جهان با لباس لری ظاهر شده و با تمام دنیا لری حرف می‌زند و به قول خودش عاشق این فرهنگ است.
عبدی‌پور که تحصیلات خود را در دانشگاه فرهنگ و هنر اصفهان و در رشته موسیقی گذرانده در حال حاضر برای اولین بار در اداره فرهنگ و ارشاد خرم‌آباد مشغول تربیت سرنا‌نوازان نسل آینده است تا این ساز را برای نسل‌های آتی هم زنده نگه دارد. سازی که زمانی شروع زندگی و فوت هر لری با این نوا آغاز و پایان می‌گرفت و در سالیان اخیر مورد بی‌توجهی قرار گرفت و با همت این هنرمند جانی تازه گرفت تا جایی که این ساز تک‌نواز به ساز هم‌نواز با سازهای بادی در اروپا قرار گرفت.
احسان از سال 1382 با پی‌گیری و تلاش بسیار بالاخره توانست سازی که برای هم‌نوازی با سازهای دیگر کوک نمی‌شد را کوک کند!
وی کار تجربی خود را با گوش دادن به نوای سرنانوازان لر از جمله شاه‌میرزا مرادی (دورود)، شکرالله سپهوند (خرم‌آباد)، همت‌علی رضایی (الشتر)، رضا مریدی (نورآباد) و شکرعلی رضایی (کوهدشت) آغاز کرد. ساز آکادمیک این هنرمند کمانچه است که آن را هم خوش می‌نوازد.
به گفته وی انجام کار فرهنگی در تمام دنیا سخت و برای بقای کارهای فرهنگی باید تاوان داد. از استقبال، دل‌گرمی و لطف مردم و مسوولینی که خود هنرمند هستند خوشحال و بسیار سپاسگزار و در مقابل از سایر مسوولین در این زمینه گله‌مند بود. احسان سرنا را کوک و برای اولین  همراه ارکستر بزرگ سازهای بادی در گوتنبرگ سوئد نواخت اما در خور و شایسته این کار بزرگ به وسیله مسوولین تجلیل نشد.
وی گفت از کار با استاد ایرج رحمان‌پور و از ترکیب زیبای صدای ایشان با سرنا و اجرا در نقاط مختلف ایران و جهان و از همکاری با استاد فرج علی‌پور و دیگر دوستان خوشحالم. از حمایت امین عباسیان رئیس انجمن موسیقی خرم‌آباد در برگزاری کلاس‌های سرنا نیز صمیمانه سپاسگزارم.
او همچنان به کار و پژوهش در زمینه موسیقی مشغول و برای راه طولانی که در این زمینه در پیش دارد برنامه‌های اساسی دارد که امیدواریم در این راه و با حمایت مسوولان و مردم موفق باشد.
وی در انتها از «مهدی ترمه‌باف» استاد دانشگاهش برای تنظیم اجراهایش در خارج از کشور تشکر کرد.

 گزارش ایلنا،

طی دو دهه اخیر با گسترش و توسعه وسایل ارتباط جمعی و تکنولوژهای مرتبط، برخی از سازهای غربی وارد ارکستر‌ها و گروه‌های ایرانی شدند و به دلیل کارکرد و جذابیت‌هایشان به شکل گسترده‌ای مورد استفاده بیشتر قرار گرفتند که از آن جمله می‌توان به سازهای الکترونیک و همچنین ساز کوبه‌ای کاخن اشاره کرد. در مقابل نیز سازهای ایرانی در بسیاری از حوزه‌ها عقب‌نشینی‌های جدی داشتند و البته در حوزه موسیقی نواحی کار به حذف تقریبا کامل این موسیقی حتی از تلویزیون منتهی شد. در این میان دو استثنا از بین سازهای نواحی کمی معادله را تغییر داد و به جای عقب نشینی، مسیر عکس آن را در پیش گرفتند. یکی ساز نی انبان و دیگری ساز سرنای لرستان بود که هر دوی این‌ها به واسطه فعالیت‌های شخص محورانه دو موزیسین محلی راه به ژانر‌ها و آنسامبل‌های مختلف پیدا کردند. نی انبان به واسطه محسن شریفیان از بوشهر و ساز سرنای لرستان توسط احسان عبدی‌پور. فعالیت عبدی‌پور به ویژه طی یک دهه اخیر نشان داده که بسیاری از سازهای موسیقی نواحی قابلیت اجرا و کارکردی تامل برانگیز و البته مغفول مانده دارند. با عبدی‌پور درباره موضوعاتی چون «دلیل گسترش خوانندگانی با یک سال سابقه موسیقی و ابتذال گسترده در تروج چنین موسیقی‌هایی از صدا و سیما»، «قابلیت‌های ساز سرنای لرستان برای استفاده در ژانرهای مختلف»، «چرایی حذف موسیقی نواحی با تمام گستردگی‌اش در مقابل موسیقی محدودتری چون ردیف دستگاهی» و بسیاری مسائل دیگر گفتگو کرده‌ایم.

احسان عبدی‌پور (نوازنده سرنا و سرپرست گروه «سورنای لرستان») درباره گروه‌اش که چند روز قبل در جشنواره موسیقی فجر روی صحنه رفت و وزیر ارشاد به همراه برخی مسئولان از نزدیک ببیننده برنامه آن‌ها بودند، گفت: نام گروه «سورنای لرستان» از ترکیب سور به معنای جشن و نای نیز به معنای‌‌ همان «نای جشن» گرفته شده است. تعدادی از بهترین‌های موسیقی لرستان در این گروه هماری می‌کنند؛ استاد محمد باجلاوند از پیشکسوتان موسیقی لرستان و قوم لر است و یکی از بهترین و صاحب سبک‌های کمانچه‌نوازی منطقه ما محسوب می‌شود. او از نظر آوازی و خوانندگی نیز جزو خواص منطقه لرستان است و در اجرا‌هایش نیز رپرتوار مناطقی را انتخاب کرده که کمتر کسی سراغ آن‌ها رفته است. در واقع موسیقی مردمی که به مرور زمان داشت به دست فراموشی سپرده می‌شد را احیا کرده و به روی سن آورده است. داوود رضایی دیگر کمانچه‌نواز گروه‌مان محسوب می‌شود که مسئولیت تنظیم قطعاتی از اجرای جشنواره را نیز برعهده داشتند. بابک پیمانی نیز نوازنده سازهای کوبه‌ای گروه سورنای لرستان است. ابوذر حسنوند نوازنده سنتور، اسفندیار قربانی نوازنده تار، و خودم نیز به عنوان سرپرست و نوازنده سرنا این گروه را در جریان جشنواره موسیقی فجر همراهی کردیم.

این موزیسین درباره رپرتوار گروه «سورنای لرستان» نیز عنوان کرد: ما تلاشمان بر این است تا در هر اجرایی برنامه متناسب با آن را روی صحنه ببریم؛ در مورد جشنواره موسیقی فجر اعتقاد دارم باید رپرتوار اصلی موسیقی منطقه خودمان را روی صحنه ببریم. در واقع برای معرفی موسیقی منطقه خودمان به جای اجرای آثاری که امروز ساخته می‌شود باید به سراغ قطعات قدیمی‌تر برویم. به همین دلیل ما رپرتوار اصیل موسیقی لرستان را بجز موسیقی سوگ و عزا انتخاب کردیم. بیشتر شادیانه‌ها و عاشقانه‌های موسیقی اصیل لرستان را در این کنسرت روی صحنه بردیم.

وی همچنین درباره تاثیری که دایی خود برای ورود به عرصه موسیقی گرفته گفت: من در سال ۱۳۶۶ در خرم آباد متولد شده‌ام. دایی من آقای هاشم پشتدار از نوازندگان و سازندگان ساز کمانچه هستند. دایی من جزو اولین کسانی هستند که در خرم‌آباد یادگیری موسیقی را به صورت آکادمیک نزد استاد درویش رضا منظمی شروع کردند. ایشان همچنین جزو نسل دومی محسوب می‌شوند که ساز کمانچه را به شکل آکادمیک و حرفه‌ای آموزش دادند. به واسطه فعالیت‌های دایی‌ام و رفت و آمدهای نوازندگان با ایشان، من نیز از کودکی علاقه‌ام به موسیقی شدت گرفت و در سن ۹ سالگی استارت یادگیری نوازندگی را زدم. بعد‌ها نیز در رشته موسیقی از دانشگاه فرهنگ و هنر اصفهان فارغ التحصیل شدم.

عبدی‌پور در ادامه افزود: اوایل دهه هشتاد فعالیت‌هایم آرام آرام ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۸۱ در جشنواره «کوچ و اقوام و عشایر» منتخب شدم. البته قبل از این جشنواره کم و بیش با گروه‌هایی فعالیت می‌کردم. از آن زمان فعالیت‌های جدی ترم شروع شد و در جشنواره‌های مختلف و کنسرت‌های متفاوتی روی صحنه رفتم و تاکنون حدود ۳۰ اجرا در ۵ قاره داشته‌ام.

این موزیسین همچنین درباره ورود ساز سرنا به ژانرهای مختلف موسیقی در کشورمان گفت: طی این سال‌ها موفق شده‌ام با کمک دوستان ساز سرنا را در ژانرهای مختلف موسیقی بگنجانیم و اجرا کنم. این ساز مشکل کوک کردن داشت که خدا را شکر توانستیم این مشکل را نیز رفع کنیم تا در زمینه کوک نیز در کنار سایر سازهای اینچنینی قرار بگیرد. در واقع ما مانند ساز نی با استفاده از شابلن‌های مختلف، سرناهایی را با کوک‌های مختلف ساخته‌ایم. قدیم‌تر‌ها هر نوازنده‌ای برای خودش سرنایی داشت و هر کدام هم کوک خودش را داشت. خب نوازندگان در گذشته تفکر ارکستری نداشتند که بخواهند سرنا را در کنار سایر ساز‌ها در ارکس‌تر قرار بدهند و این بسیار منطقی بود که کارشان با یک ساز سرنا راه بیافتد.

وی همچنین ددر مورد همکاری‌هایش در زمینه موسیقی دستگاهی ایرانی آن هم با ساز سرنا عنوان کرد: با ساز سرنا در زمینه موسیقی کلاسیک ایرانی با استاد مجید درخشانی، آقای عندلیبی، کیوان ساکت، حسین پرنیا و بسیاری موزیسین‌های دیگر، هم در ضبط‌ها و هم در اجراهای زنده همکاری کرده‌ام؛ در زمینه ژانر موسیقی پاپ نیز با همین ساز سرنا همکاری‌هایی را با برخی دوستان داشته‌ام. همچنین در عرصه بین‌المللی نیز با ارکستر سازهای بادی گوتنبرگ سوئد که با ساز سرنا به عنوان سولیست در خدمت این ارکستر بودم روز ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۴ در سالن کولن هوست شهر گوتنبرگ روی صحنه رفتیم.

احسان عبدی‌پور در ادامه افزود: در بحث آموزش ساز سرنا نیز طی یکسال گذشته کار طراحی، نگارش، نت نگاری و آوانویسی کتاب آموزش سرنا را انجام داده‌ام که به زودی منتشر خواهد شد. ما رپرتوار اصلی و اصیل سرنانوازی موسیقی لرستان را نوشتیم؛ یکسری اتودهای آموزشی قبل از اجرای هر مقام در نظر گرفته شده و آموزش ریتم و «ریتم خوانی» و اجرای مقام‌های اصیل سرنانوازی منطقه لرستان شامل سور و سوگ در این کتاب لحاظ شده است. بعد از انتشار این کتاب آموزشی نیز کتاب دیگری از سرنانوازی مختص موسیقی ملیمان را کار خواهیم کرد.

این موزیسین درباره ملی بودن ساز سرنا و ریشه آن در میان تمام اقوام ایرانی گفت: ساز سرنا یک ساز ملی محسوب می‌شود که مختص یک منطقه خاص نیست. از آذربایجان، کردستان، کرمانشاه، لرستان، ایلام، خوزستان، کرمان، بلوچستان، خراسان، استان‌های شمالی و بسیاری از مناطق دیگر کشورمان ساز سرنا را در فرهنگ موسیقی خود دارند. در کشورهای دیگر نیز ساز سرنا وجود دارد و در واقع ساز سرنا یک ساز جهانی محسوب می‌شود که به آن پرداخته نشده است

احسان عبدی‌پور درباره ویژگی‌ها و جذابیت‌های صوتی ساز سرنا برای آهنگسازانی که از آن در ژانرهایی مانند موسیقی کلاسیک ایرانی و پاپ استفاده کرده‌اند، گفت: نوع صدادهی این ساز به دلیل قمیش دو زبانه کوچک و خاصی که دارد صدادهی کاملا شاداب و توام با انرژی بالایی است. ضمن اینکه این ساز در تمام اقوام ایرانی نیز ریشه دارد و به جرات می‌توان گفت تمام اقوام ایرانی سرنانواز داشته‌اند و دارند. در اکثر اقوام ایرانی نیز مانند قوم لر تمامی مراحل زندگی‌شان از تولد تا مرگ را با ساز سرنا تجربه کرده‌اند. یعنی وقتی یک کودک مثلا در خرم آباد متولد می‌شود این اتفاق را با اجرای ساز سرنا و دهل جشن می‌گیرند تا زمان فوت یک شخص که با موسیقی چمری و موسیقی سوگ به آن می‌پردازند ساز سرنا در تمام مراحل زندگی اکثر اقوام ما وجود داشته است. در واقع در ناخودآگاه بسیاری از آهنگسازان و مردم کشورمان ساز سرنا وجود دارد ما و نمی‌توانیم این ساز را از ذهنشان پاک کنیم. وقتی سرنا می‌شنویم خود به خود به یاد لحظه سال تحویل، به یاد موسیقی بسیاری از نواحی مختلف، به یاد مرگ برخی از عزیزان، به یاد عروسی عزیزانمان، و به یاد بسیاری از خاطرات و گذشته‌مان می‌افتیم و حس خوبی را برایمان به همراه دارد. سرنا همچنین به خاطر شخصیت سازی‌اش می‌تواند نقش خوبی را به عنوان سولیست ایفا کند به تمام این دلایلی که به آن‌ها اشاره ردم امروزه بیشتر از سرنا به نسبت گذشته در ژانرهای مختلف استفاده می‌شود.

وی همچنین با انتاد از نوعی نگاه تعمیم پیدا کرده که تنها چند ساز موسیقی سنتی را ملی می‌داند گفت: ما در حوزه سازهای بادی ایران بسیار ضعیف، کم توجه و کم تعداد ظاهر شده‌ایم. به جز «نی» ما کدام ساز بادیمان را به ارکستر‌ها برده‌ایم؟ در سازهای بادی رنگین کمان بسیار زیبایی در اقوام مختلف ایران وجود دارد؛ اما ما کدام یک از این ساز‌ها را در کنار دست آهنگساز ایرانی نشانده‌ایم و از آن استفاده کرده‌ایم؟ به جز ساز نی که به همت نایب اسدالله اصفهانی و استاد حسن کسایی به این جایگاه امروز رسیده روی کدام ساز بادی در ایران کار شده است؟ سازهای بادی چون دوزله، شمشال یا‌‌ همان بلور، بالابان، دودوک، نی انبان، نی جفتی، شاخ و بسیاری دیگر سازهای بادی در مناطق مختلف ایران داریم. بخشی از این سازهای بادی از نظر عملی قابلیت ورود به دیگر ژانرهای موسیقی را نیز دارند. چرا برای این بخش از ساز‌ها هیچ کاری نکرده‌ایم. بخشی از این غفلت به رسانه‌هایی مانند صدا و سیما مربوط می‌شود که در معرفی و شناساندن این ساز‌ها کم کاری کرده‌اند؛ بخشی از این کم کاری‌ها نیز به هنرمندانی بازمی‌گردد که گمان می‌کرده‌اند در برابر موسیقی‌های دیگر از پیش شکست خورده هستند. این احساس از پیش شکست خوردگی باعث شده تا هیچ کاری انجام ندهیم.

این موزیسین در ادامه افزود: ما از تمام دار دنیا فقط به تار و سنتور و سه تار بند کرده‌ایم. به غیر از این‌ها ما فقط توانسته‌ایم ساز نی را که یک ساز چوپانی بوده اصطلاحا از داخل آغول گوسفند‌ها به داخل ارکستر بیاوریم. متاسفانه این اتفاق برای سازهای دیگر نیافتاده است و هنرمندان ما این جسارت و شجاعت را ندارند از دیگر سازهای نواحی مانند سرنا استفاده کند. سازهای نواحی ما با کمال تاسف حتی در چارچوب درس‌های دانشگاهی نیست و کسی که مثلا سرنا می‌نوازد اصلا نمی‌تواند در دانشگاه‌های ایران با ساز خودش تحصیل کند. متاسفانه باید بگویم ما جزو آمار نیستیم.

عبدی‌پور گفت: همیشه با هیئت ژوری در دانشگاه‌ها مشکل داشته‌ام و گفته‌ام به خدا ما لر‌ها، ما کرد‌ها، ما بلوچ‌ها، ما خراسانی‌ها، ما آذری‌ها هم جزو ایران هستیم و موسیقی‌مان بخشی از موسیقی ایرانی محسوب می‌شود. چرا شما فقط موسیقی که به زبان فارسی اجرا می‌شود را فقط به عنوان موسیقی ایرانی قبول می‌کنید؟ وقتی ما زیر یک پرچم با هم زندگی می‌کنیم چرا باید موسیقی که جزو فرهنگ من است نمره‌ای در دانشگاه نداشته باشد؟ اصلا در چارچوب دانشگاهی ما چنین چیزی وجود ندارد. در دانشگاه از بین همه سازهای ایرانی ما مجبور هستیم فقط از بین تار، سه تار، سنتور، عود، کمانچه و نی حتما ساز انتخاب کنیم. چرا ما نباید موسیقی منطقه خودمان را در دانشگاه انتخاب کنیم و بر روی آن کنکاش کنیم؟ چرا وقتی ده‌ها هزار نفر ردیف موسیقی دستگاهی ایران را کار کرده‌اند. من هم باید همین کار را انجام بدهم و از بقیه فرهنگ‌های موسیقایی متنوعی که در کشورمان وجود دارد غافل بمانم؟

وی ضمن انتقاد از نادیده گرفتن رپرتوار گسترده موسیقی نواحی در کشورمان گفت: ده‌ها هزار نفر ردیف موسیقی دستگاهی ایرانی را کار کرده‌اند و هر روز نیز باز بر این روش تاکید می‌شود و در مقابلش موسیقی‌های کردی، بلوچستانی، خراسانی، لری، گیلکی، آذری، ترکمنی و غیره دارند به راحتی از بین می‌روند و موزه‌ای می‌شوند. هیچکس شیرمحمد اسپندار، شاهمیرزا مرادی، علیرضا حسینخانی، قاله مره، بهمن علاءالدین، رضا سقایی و سایر بزرگان بی‌تکرار موسیقی نواحی مختلف ایران را نمی‌شناسد؛ این‌ها واقعیت‌های موسیقی هستند. برایم تلخ است بگویم موزیسین برجسته کشورمان با افتخار به سراغ ژیوان گاسپاریان هنرمند ارزشمند ارمنستانی می‌رود و او را کنار دست خودش قرار می‌دهد و این در حالی است که شیرمحمد اسپندار بزرگ مرد دونلی‌نواز کشورمان در روستایی دور افتاده در سیستان به طرز بسیار سختی گذران زندگی می‌کند و هیچکس برای اجرا به سراغ‌اش نمی‌رود.

این نوازنده سرنا در ادامه افزود: این سرنوشت بسیار تلخ همه بزرگان موسیقی نواحی ایران است؛ بزرگانی که وقتی برای مثال به فرانسه می‌روند و به اجرا می‌پردازند به آن‌ها دکترای افتخاری داده می‌شود و جهان از وجود چنین میراث عظیمی حیران می‌ماند و القابی مانند مروارید اقیانوس را به شاه‌میرزا مرادی می‌دهند. من واقعا کوچک‌تر از آن هستم که درباره بزرگان موسیقی کشورم انتقادی داشته باشم اما این واقعیت است که وقتی استاد گاسپاریان را با افتخار به ایران می‌آورند شیرمحمد اسپندار در زمین‌های کشاورزی در سخت‌ترین شرایط زندگی می‌کند. تا زمانی که همین اساتید موسیقی نواحی توان کار کردن دارند آن‌ها را معرفی نمی‌کنیم و برنامه‌ای برای گنجینه بزرگ موسیقی نواحی‌مان نداریم اما به محض اینکه این بزرگان می‌میرند یا از کار افتاده می‌شوند برایشان در تالار وحدت بزرگداشت می‌گیریم و با دو عدد ربع سکه یا نیم سکه بهار آزادی سر و ته قضیه را هم می‌آوریم.

وی همچنین عنوان کرد: همین غفلت‌ها باعث شده که امروز بی‌کیفیت‌ترین و بی‌محتوای‌ترین موسیقی‌ها سالن‌های چند هزار نفری را روز‌ها و شب‌های متولی پر می‌کنند و باز هم جامعه تشنه این موسیقی‌های نازل از نظر کیفیت است. نکته تلخ اینکه کسانی که همین سالن‌ها را پر می‌کنند از میان تمام اقوام کشورمان هستند که موسیقی مناطق خودشان را اصلا نمی‌شناسند. آنقدر موسیقی نواحی را از نگاه‌ها و گوش‌های همین مردم مسئولان رسانه پنهان کردند تا امروز کارمان به اینجا کشیده است. کسانی که در همین تلویزیون و رادیوی کشورمان برای تیتراژ‌ها و موسیقی‌های فیلم و برنامه‌های مختلف و پر بیننده تصمیم می‌گیرند خواهان انتشار چنین موسیقی‌های بی‌کیفیتی هستند و یک خواننده را که شاید یک سال هم فعالیت موسیقی نداشته یک شبه به شهرتی می‌رسانند و چنان در تمام شبکه‌ها آثارش را در بوق و کرنا می‌کنند که توی گوش و ناخودآگاه مردم جای خودش را باز کند و سلیقه مردم به سمتش گرایش پیدا می‌کند؛ این کار می‌شود تمام جریان سلیقه‌سازی صدا و سیما در کشورمان. یک «موسیقی ساده شده» و نازل با ریتم شش و هشت که هیچ تفکری پشت آن نیست و قرار هم نیست تفکری را در ذهن مردم ایجاد کند و فهمی از شعر حافظ یا سعدی یا حتی شعرای بزرگ معاصر ما را به مردم عرضه کند زمزمه تمام مردم می‌شود. پربیننده‌ترین برنامه‌های تلویزیونی کشورمان می‌شود جایی برای پرتاب یک خواننده که کمتر از یک سال در موسیقی تحصیل کرده به سمت شهرت آنچنانی، در حالی که شیرمحمد اسپندار و امثال او با تمام گنجینه‌هایشان حتی به اندازه یک دقیقه در یک برنامه پرت نیز سهمی از تلویزیون کشورشان نداشته‌اند و ندارد. باور کنید اگر همین تیتراژهای سریال‌ها و فیلم‌ها و برنامه‌ها را در اختیار موسیقی نواحی نیز قرار بدهند آن وقت ببینید چه اتفاقی در سلیقه مردم روی می‌دهد

ستین لر

گفتگویی کوتاه با نوازنده سرنا از لرستان

احسان عبدی پور جوانی است از خطه لرستان که سرنا را خوش می نوازد. او را برای اولین بار در انجمن ستین همراه با ایرج رحمانپور که برای اجرای کنسرت به گوتنبرگ آمده بودند دیدم. احسان جوانی ست تمام عیار لُر که عاشق سرنا نوازی است و ضمنا با عرب و عجم فقط لری حرف میزند! این گفتگو چند روز پس از سرنانوازی او در کنار رحمانپور، در محل انجمن ستین انجام گرفته است.

ستین لر: احسان! خودت را خیلی کوتاه معرفی کن تا بازدیدکنندگان ستین لر بدانند که احسان عبدی پور کیست.

احسان عبدی پور: در خدمت شما هستم. من 25 سال سن دارم، متولد 1366 خرم آباد و نوازنده ساز سرنا. از همان بچگی به نوازندگی سرنا علاقمند بودم و جسته و گریخته شروع به نواختن آن میکردم. البته توی خانواده من کسی اهل موسیقی نبوده و من اولین هستم که این راه را رفته ام. اون اوائل با مخالفت های بسیاری در خانواده بخاطر کشش به سوی این ساز سنتی روبرو بودم اما شکر خدا یواش یواش کارم جا افتاد و مخالفت ها از بین رفت. الان حول و حوش چهارده سالی میشه که درگیر نوازندگی این ساز هستم با اجازه.

س.ل: بسیار خوب. حالا بگو غیر از نوازندگی چکار میکنی؟

ا.ع: من دانشجوی موسیقی هستم در حال حاضر. رشته موسیقی ساز ایران در اصفهان. با گروه های مختلفی هم توی ایران داریم کار میکنیم. از جمله گروه هایی که بچه های آن همگی لرتبار هستند و همچنین گروه های ملی موسیقی.

س.ل: ما شنیدیم که شما فقط سرنا نوازی نمی کنی بلکه سرنا هم میسازی. این حقیقت داره؟

ا.ع: بله درسته من به ساختمان این ساز خیلی توجه داشتم و خیلی روی آن تحقیق کردم تا بتوانم این ساز را کوک کنم. برای این کار چند سالی وقت گذاشتم. چه طرف بختیاری و چه خرم آباد جستجو کردم. سازهای مختلف را دیدم و نوازنده های مختلفی را دیدار کردم و ساز های آنها را بقول معروف چک کردم تا به اون چیزی که میخوام دست پیدا کنم. مشکل من این بود که این ساز کوک نمی شد مثل سازهای دیگه مثل کمانچه و سنتور و تار و … در همه این سازها یه جایی برای کوک کردن تعبیه شده بجز سازهای بادی مثل سرنا و یا کرنا. در این سازها همچه چیزی وجود نداره که آدم بتواند در کنار خواننده و ارکسترهای مختلف اجرا کند. بخاطر همین من بفکر افتادم که این ساز را طوری کوک کنم که در کنار سازهای دیگه در قالب ارکستر بتونیم با این ساز بزنیم. برای من این سئوال بوجود آمده بود که اگر در میان لرهای ایران کمانچه و سرنا سازهای اصلی موسیقی هستند چرا حضور اینها اینقدر کمرنگ است؟

س. ل: اما همه ما میدانیم که سرنا هیچوقت در قالب گروه نوازی حضور نداشته است.

ا. ع: درسته اما برای من همین سئوال بود که چرا چنین است. اما خوشبختانه الان این ساز به همنوازی راه پیدا کرده و مثلا من با آقای رحمان پور و اسدپور همکاری میکنم. بدین معنی که وقتی ارکستر می نشیند و کمانچه و تار و سنتور هست سرنا هم هست و اتفاقا نقش خیلی مهمی هم دارد. یعنی مردم اینرا پذیرفته اند که این سازی هست که میتواند در قالب گروه باشد.

س. ل: این گروه هایی که شما با آنها کار میکنید، آیا در منطقه زاگرس و لرنشین هستند یا اینکه در کل کشور فعالیت می کنند؟

ا.ع: من علاوه بر گروه های محلی، در قالب گروه های ملی هم کار کرده ام. با ارکستر سمفونی های بزرگ مثل ارکستر سمفونی صدا و سیما. و یا گروه سازینه که یک ارکستری از تمام قومیت های ایران است که بعضی وقتها تا شصت هفتاد نفر نوازنده دارد. اینها گروه های ملی هستند که هستیم باهم. با افراد سرشناسی در موسیقی ایران مثل آقایان درخشانی، عندلیبی، پرنیا و ساکت نیز کار میکنم. اخیر هم با گروه کامکاران یه کاری را تمام کرده ام به خوانندگی آقای شهرام ناظری که این یک قطعه موسیقی بختیاری است که با کلام فارسی اجرا شده.

س. ل: احسان! من این سئوال را از آقای رحمانپور کردم حالا از شما هم که از جوانان موسیقی دان هستید میکنم هرچند ممکن است به سن شما نخورد. در سالهای دورکار موسیقی کردن اصلا کار زیبایی شمرده نمی شده و خانواده ها بسختی می پذیرفتند بچه ها بروند دنبال موسیقی. مخصوصا سازهای سنتی و از آن هم بدتر اینکه کسی برود سرنا و دهل بزند. حالا چی شده که هم جوانان و هم والدین نظرشان در این مورد مثبت شده است؟

ا. ع: شما گفتید که شاید سن من نرسد به این قضیه اما باور کنید من بیشتر از کسانی که سالها هم از من بزرگتر هستند با این مشکل روبرو بوده ام! ببینید آنوقتها میگفتند موسیقی کارکردن بده. میگفتند میروید دنبال مطربی و این حرفها. اما یه سازی مثل سرنا یا کرنا و دهل، چندین درجه بدتر از سایر سازها حساب می شد. من که چند نسل بعد از این اتفاقها به دنیا آمده بودم و میخواستم بروم دنبال این ساز(سرنا) و در ضمن یکی از اولین ها بودم که سوای نوازندگان بومی (تشمالها) به این کار عشق می ورزیدم مشکلات بی شماری داشتم. تحقیر و توهین و بدبختی هایی که من در این راه کشیدم خیلی زیاد بوده است. از درگیری فیزیکی بگیر یا شکستن ساز و غیره. اما رفته رفته که این جا افتاد و دید مردم به موسیقی عوض شد تحقیرها به تشویق تبدیل شد. یک زمانی حتی کمانچه زنی در لرستان ما چهره خوبی نداشت و کسی نمی رفت دنبال آن. اما با گذشت زمان مردم دیدند که چیز بدی نیست این یک هنر است و استعداد میخواهد. تبلیغات تلویزیونی هم خیلی کمک کرد به این قضیه البته.

س. ل: احسان! تو غیر از سرنا ساز دیگری هم میزنی؟

ا.ع: توی دانشگاه ساز تخصصی من کمانچه است. متاسفانه سرنا ساز دانشگاهی نیست توی ایران. ببینید من فکر میکنم که هرکجای دنیا به دانشگاه بروم میتوانم با ساز خودم که سرنا هست کار کنم. اما متاسفانه در ایران این ساز که یک ساز کهن ملی هم هست توی سازهای دانشگاهی جایی ندارد. اصلا توی دانشگاه آن مثلا پنج سازی را که از پیش اعلام کردند، شما باید یکی از آنها را برداری. خوب اینها موسیقی سنتی را یک جوری درجه دوم میدانند در صورتیکه همه موسیقی ایران از موسیقی محلی سرچشمه گرفته و مادر موسیقی سنتی و ردیف از همین موسیقی است.

س.ل: فکر میکنی بعد از دانشگاه با این کار موسیقی که داری میکنی، چشم انداز ده سال آینده را در کار هنری خودت چه طور می بینی؟

ا.ع: من فکر میکنم اگر عمری باقی باشد، در ده سال آینده دوبرابر آنچه که در ده سال گذشته کار کرده ام کار خواهم کرد. چون روی روال افتاده ام و یاد گرفته ام که باید چکار کنم. همین حالا یه کارهای نوشتاری توی ذهنم دارم که باید به انجام برسد مثلا نوشتن کتابی برای آموزش سرنا. من فکر میکنم که از این ببعد بیشتر به سمت ثبت و ضبط کارهای موسیقی بروم.

س.ل: فکر میکنی در آینده به سمت تدریس موسیقی هم بروی یا نه؟

ا. ع: بله قطعا. من برای ماندگاری این موسیقی و آموزش این سازهای محلی به دیگران البته در برنامه آینده ام هست که تدریس بکنم و به دیگران این هنر را آموزش بدهم.

س. ل: مدت خیلی کوتاهی ست که شما در سوئد هستید. البته همه اش بارانی بود و شاید شانس گردش در شهر کم بود. اما در همین مدت کوتاه چه تجربه ای کسب کرده ای و چه برداشتی از این کشور داشتی؟

ا.ع: اولا همه اش بارانی نبود! دو هفته آخر هوا عالی بود. اما چیزی که بیشتر از هرچیز در اینجا برایم جالب بود وقت شناسی و نظمی بود که دیدم. تایمینگ اینها حرف ندارد. سروقت میآیند و میروند. ما توی ایران مثلا  تا پلیسی را نبینیم کمربند ایمنی را نمی بندیم ولی اینجا تا می نشینند پشت رل کمر را می بنندند. تمیز بودن خیابانها هم تجربه جالبی بود و اینکه مردم چقدر رعایت می کنند این مهم را.

س. ل: خوب حالا اگر پیامی و صحبتی برای جوانهای لر در سوئد دارید بفرمائید.

ا. ع: من نه فقط از جوانهای لر ساکن سوئد بلکه از تمام جوانهای ایرانی لر میخوام که در حفظ اصالت خودشون کوشا باشن. زبان را نگذاریم از بین برود. لباسمان را، رقص ها و موسیقی مان را هم همین طور. در کل فرهنگمان را نگه داریم و روی این چیزها وقت بگذاریم تا یواش یواش توی دنیا جایگاهی پیدا کنیم و بعنوان یک قوم ایرانی دیده شویم.

گزارش و گفتگو: محمد حسین زاده

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تشخیص ربات نبودن *

ما برای بهتر ارائه دادن خدمات به شما بازدیدکننده محترم از کوکی مرورگر استفاده می کنیم.