حسن سالم
حسن سالم فرزند حسین نوه همت علی سالم در شهر خرم آباد به دنیا آمد .وی هم اکنون یکی از بزرگان نوازنده کمانچه است
بیست سالگی سن کمی است برای اینکه مانند حسن سالم بشویم .وقتی در سنیننوجوانی در فستیوال همنوایی موسیقی در نیوکاسل انگلیس آوای موسیقی فولکولور ما لرها از پرده های نازک و عشوه گر ساز او گوشها را میخکوب می کند و برتری ساز و نوایش به رخ اروپایی ها کشیده می شود و این فقط آغازی برای حسن بود تا بعدها در چهارمین و ششمین جشنواره ی موسیقی کردی نفر اول شود،در ششمین جشنواره ی موسیقی نوایی ایران نفر اول شود و باز هم در جشنواره ی موسیقی فجر ،برگزیده شود،پدیده ی جشنواره ی تال و اشراق معرفی شود و همچنان بدرخشد.بیست سالگی حقیقتاً سن کمی است برای اینکه کسی به پای حسن سالم برسد…
اما او را که می بینی بیست سالگی را فراموش می کنی ،حسن ساز را با اصالت و قدمت زیسته است و وقتی با حرص و ولع تمام از کمانچه حرف می زند قند در دل هر آشنای موسیقی آب می شود.او نوه ی استاد همتعلی سالم(کسی که استاد لطفی نزد اومی آمده و در نوار خموشانه هم از او و هنر والایش یاد می کند) و فرزند استاد حسین سالم است…
صد سال قدمت کمانچه در خانواده ی او ،اصالت و لهجه ی منحصر به فرد سازش،چهره ی آرام و مطمئنش،همه و همه آدم را به تفکر وادار می کند.با خودم می گویم از حسن سالم نوشتن یعنی برای جوانی و ایمان وقت گذاشتن … سیمای مصمم او وقتی که از لذت جان ،لذت موسیقی حرف می زندو هر اهل دلی را دعوت می کندتا در جوانی تمام انرژی اش را برای کسب معرفت و روشنی در پرتوموسیقی بگذارد یادم نمی رود.کاش جوانها بشنوند.می دانم که این روزها دلها طالب روشنی اند و دل نازکان خواهند شنید…
حسن به دوستان هنرمندش که می رسد با دقت و احترام می گوید:هم دوره های من آقایان همایون پشدار،رامین عضیمیان و هومان رومی و نوازندگان دیگر که الان حضور ذهن ندارم را می توانم نام ببرم که هم مسیر من هستند.می گویم از کمانچه نوازان مورد علاقه ات نام ببر:پدر و پدر بزرگم ،استاد همتعلی و حسین سالم،پیرولی کریمی، علیرضا حسین خانی،فرج علیپور،اردشیرکامکار و کیهان کلهر.
می گویم از فعالیتهای گذشته و حال بگو: اینجاست که اجرای دو نوازی هنرمندانه اش در آباد 87 یادم می آید که در پارت اول برنامه بر تارک سپیده ،دخترک ژولیده ،هفت ضربی چهارگانه و در پارت دوم موسیقی محلی لری را با هنرمندی هرچه تمامتر می نواخت.یک اجرای تخصصی که مخاطب های خاص خودش را داشت.آقای سالم هم متواضعانه تأیید می کند:
«موسیقی را هنر نمی دانم بلکه فراتر از هنر می دانم حتی این موسیقی است که به هنرها جلوه زیبایی می بخشد»
و می رسیم به اجرای اخیر و درخشش هنرمندانه اش در کنسرت موسیقی پاپ با گویش لری در خرم آباد.خودش خوشحال است که علاقه مندان موسیقی بسیار از کارش لذت برده اند.وقتی به یاد تشویق های یکریز تماشاچیان در سالن کنسرت می افتم که کمانچه نوازی اش را با فریادهای شور و هیجان همنوازی می کردند.
می پرسم این همه تفاوت در اجرای تو از کدامین هنرت سرچشمه می گیرد؟
(من حتی نرسیدم ببینم که با چه مهارت و سرعتی سه ساز کمانچه را عوض می کند تا در کوک های مختلف آهنگ های محلی ،پاپ،روز و کلاسیک ایرانی را به دنبال هم بنوازد .این را خودش به من یادآوری کرد.آنقدر سریع وچابک پرده ها را جا می گذارد و از ساز جلو می افتد که یک آن هول برم می دارد،نکند ساز از هم بگسلو و تاب نیاورد!)
به تأیید خودش هم پوزیسیون روی سازها و گامهای مختلف را علی رغم دشواری اش،به خوبی از پس برآمده است و در چند فضای کاملاً مختلف با سازهای کلاسیک همراهی می کند ترکیبی از فضاهای کلاسیک و فضای غافلگیرکننده موسیقی فولکولور محشر می آفریند.
وقتی کمانچه می رقصد…
امیر رحمان هم شروع به کف زدن می کند،وقتی ساز در دست حسن سالم جلوداری میکند،کم نمی گذارد،از ویولن هم پیشی می گیرد و تمام فضاهای موسیقی غربی ،ایرانی و محلی با نوای دل انگیز کمانچه رنگ دیگری به خود می گیرد،انگار که نغمه ای کهن را دوباره و چند باره بخوانی و در جانت بنشیند.حزن و شادی هر کدام در اوج خود در پنجه های ذوق ورز حسن سالم به مهمانی می آیند…
می پرسم برای علاقه مندان چه کار جدیدی در دست داری؟خوشحال می شوم که می گوید :به سفارش استاد علی اکبر شکارچی در حال تهیه ی کاستی بصورت بداهه نوازی هستم که به بازار خواهد آمد و کاست دیگری نیز با همکاری آقای ساسان بازگیر در شرف عرضه به بازار است.
دغدغه ی کمانچه سازان را هم دارد:می گوید:قباد ملکی در سطح ملی ساز عرضه می کند و بعد زنده یاد محمدرضا کاکاوند و در ادامه از آقایان احمد مراحمی که استاد خودم هم بوده و سلمان رهبری نژاد می توانم نام ببرم.فکر می کنم حتماً باید ساز دیگری هم بنوازد برای همین از او می پرسم:مطابق انتظار من او نوازنده ی ویولن هم هست…
از قابلیت های جهانی شدن کمانچه از او جویا می شوم؟تصدیق می کند که کمانچه ،سازی با قابلیت های فراوان است و در مسیر جهانی شدن قرار دارد.نوازندگی آن به مراتب از ویولن سخت تر است ،چرا که سازی پوستی است و هر آن بالا و پایین می رود و تبحر منحصر به فردی می خواهد.
لهجه و سبک خاص نوازندگی شما از کجا ریشه می گیرد؟
این را که می پرسم اشاره می کند که شیوه ی کمانچه نوازی در خانواده ی سالم از ابتدا متفاوت بوده است و قدمت،اصالت و ریشه های دیرینه اش را دارد.سبکی که به زعم او در ایران کمیاب است و به گونه ای اختصاصی است.
هیچ وقت از کلیشه ها و سوالهای تکراری لذت نبرده ام ،اما ناخودآگاه احساس می کنم باید بپرسم ،موسیقی چه تأثیری روی شما گذاشته است؟
چهره اش از هم باز می شود و می گوید تأثیر موسیقی روی من بی نهایت بوده است.شما برای دیدن یک فیلم باید تا پایان صبر کنید ،اما موسیقی تأثیرش را در همان لحظه ی آغازین هم می گذارد و شنونده را متأثر می کند.نود درصد از زندگی مرا موسیقی به خود اختصاص داده است.لذتی که موسیقی به من می دهد وصف ناشدنی است و در هیچ لحظه ی دیگری تکرار نمی شود.
هنوز نمی دانم چرا خیلی کلیشه ای سوال می کنم وقتی جوانی مثل خودت را می بینی که مسیر زندگی را اشتباه رفته است چه احساسی داری؟جوانی که ممکن است حتی شنونده ی کار تو هم باشد و مخاطب آثارت اما دچار تزلزل و بی ارادگی؟
واقعاً ناراحت می شوم و تاسف می خورم این اولین عکس العمل اوست.دلش می خواهد فرهنگ سازی بشود.جامعه اهداف و آرمانها را بهتر تعریف کند و فضا برای جوانان بهتر مهیا شود.امکانات و شرایط اجتماعی از نظر او می توانند امید بخش جوانها باشند.حتی به موسیقی درمانی اشاره می کند که درمان بسیاری از معضلات و نابهنجاری هاست.او معتقد است که موسیقی روی اشیاء بی جان هم تأثیر می گذارد.تیتر بالا را بعد از اینکه او به زبان آورد چند بار با خودم تکرار کردم تا یادم نرود که تمام هستی آدمی بر پایه ی میلیون ها هارمونی و ساز و کار غنایی است و یک سمفونی به تمام معنا که یکتا پروردگار می نوازدش به یکتایی تمام .باشد که از اشیا جا نمانده باشیم دست کم و موسیقی بیرونی را از درون جان بنگریم.در پاسخ به پرسش من که درباره ی فعالیت های دیگر اوست عنوان می کند این روزها یکسالی می شود که در موسسه ی آذرمهر در خرم آباد تدریس می کنم اما آن را اجبار می داند و فکر می کند که بهتر بود تنها ساز می نواخت.آری اجبار زمانه و … هرچند ترویج موسیقی اصیل را هم وظیفه ی هنری خود برمی شمارد و با این رسالت آشناست.وقتی می بینم به دوستان خود با چه احترامی می نگرد از او می خواهم بهترین دوستانش را هم معرفی کند:دوستان زیادی دارم ولی چون نمی شود همه ی آنها را در این صفحه کوچک نام برداز آقایان مهدی شجاعی،امیررحمان خسروی،میلاد شکری ،احسان عبدی پور،مهدی بیرانوند،قباد ملکی،مجید دولتشاه و … می توانم نام ببرم و عذر می خواهم از دوستان دیگر…
حسن سالم کمانچه نواز خاندان سالم
به گزارش سایت خانه موسیقی، علی اکبر شکارچی ، نوازنده کمانچه و عضو هیئت مدیره کانون نوازندگان سنتی یادداشتی پیرامون تجلیل از یکی از نوازندگان کمانچه استان لرستان نوشته و این موفقیت را به وی تبریک گفته است. در ادامه یادداشت علی اکبر شکارچی آمده است:
تلفنی باخبر شدم در یک گردهمایی با حضور : هنرمندان، هنردوستان، خبرنگاران، استاندار، فرماندار، امام جمعه لرستان، طی مراسمی از نخبه گان استان در هر رشته هنری تجلیل به عمل آورده اند. در رشته موسیقی در تکنوازی کمانچه، آقای حسن سالم نوه خلف استاد برجسته کمانچه، همت علی سالم و فرزند استاد زمانه، زنده یاد حسین سالم، به عنوان جوان برتر، انتخاب و از ایشان تجلیل گردید.
ضمن تبریک صمیمانه به حسن سالم و سپاس از اقدام و انتخاب مسئولان محترم فرهنگی استان لرستان، شنیدن این خبر مرا که عمری کمانچه می نوازم و خود را مدیون استادان هم استانی ام از جمله خانواده سالم می دانم؛ آنچنان به شوق آورد که دو روز، ذهن مرا به خود مشغول کرد.
این شوق 5/5 صبح مرا واداشت تا دست به قلم ببرم و این چند خط را برای ایشان و جوانان سرزمین نخبه پرور لرستان و همه زاگرس نشینان بنویسم.
هنر و موسیقی تبلوُر رشد، شکوفایی و جاری بودن خلاقیت در روح و روان یک ملت است که پیوسته مانند رود سِیمَره جاریست؛ کم آب می شود ولی هرگز نمی خشکد. این خلاقیت مدام به گُل می نشیند و می پژمُرد همانطور که رود کشکان بی مهابا گاه آرام و گاه خروشان می رود.
بیمارگونه می شود ولی با دلیری و سرفرازی، سلامت خود را باز می یابد؛ همانطور که رود سِزار، گاه گِل آلود می شود و گاه زلال؛ به زلالی چشمان کبک کوهی.
در هیچ دوره ای از تاریخ موسیقی ایران، دوره ای را نمی توان یافت که اینچنین در سرزمینی کمانچه نوازی از ایلات و عشایر، روستاها گرفته تا شهرهای آن، مانند یک بیماری مُسری همه مردم را گرفتار کند. این بیماری، بیماری عشق است.
عشق مُسریست و هیچ وسیله را بهتر از موسیقی نمی توان یافت که آتش عشق بر جان یک ملت بزند. سرچشمه و زایشگاه مهر، عشق، ایمان، مذهب، خلاقیت و موسیقی، همه و همه در جایگاهی از جسم این اشرف مخلوقات نهفته است که یکی آنرا در نیمکره راست مغز و یکی در قلب انسان و یکی در روح و روان بشر می دانند. ولی هرجا که باشد، سرچشمه اش مکان و نیروی درونی برتر است که به دلیل تقدس، عظمت و شکوهشان همه آنرا در آسمانها جستجو می کنند.
مولانا می فرماید :
بر جِه ز خواب و بنگر صبحی دگر دمیده جویان و پای کوبان از آسمان رسیده
صبح دگر، خلاقیت است و خلاقیت جلوه ای از عشق، که صبح شما را با تصویری، صدایی یا کلامی جدید پر شوق و پر امید، روشن می کند.
من باور می کنم و شما هم باور کنید؛ صبحی دگر دمیده، هرچند این صبح آنچنان ابریست که انسان را به عصیان علیه انسان و خدا وامیدارد.
ای مردم، ای جوانان، سپاس گوی جاری شدن ذوق و خلاقیت و عشق در سرزمین تان باشید که پیوسته، صدای کمانچه از هر خانه شما را به مهر می نوازد.
موسیقی را فقط وسیله تفریح و خوشگذرانی های زودگذر ندانید که هر ندای جدید پیامی است از آسمان که هر نوازنده با روح و روان خود آنرا به گوش و جان تشنه شما می رساند.
بهترین فریادرس و امن ترین پناهگاه در شرایط سخت، همیشه موسیقی بوده است. شما به خواستگاه کلیه ترانه های سرزمین تان نگاه کنید؛ هیچ نغمه و ترانه ای نیست که برای بهتر زیستن و برای بهتر عبور کردن انسان از مشکلات خلق نشده باشد.
من چه بگویم؟ هرچه بگویم شما می دانید، من از چه تعریف کنم؟ از کمانچه نوازان، سُرنا و دُهُل نوازان ، خوانندگان، شاعران، نویسندگان، داستان سرایان،فیلم سازان، عکاسان، بازیگران تئاتر، پژوهشگران، سازندگان کمانچه و سُرنا، شما همه و همه را در این سرزمین نخبه پرور برای رشد و شکوفایی یک ملت به القوه در اختیار دارید. که حسن سالم قطره ایست در دریای مرواریدگون سرزمینمان.
ای مسئولان فرهنگی و اجتماعی که برای دوره ای بعنوان متولّی و نگاهبان شکوفایی هنر این سرزمین منصوب می شوید، نگذارید حاصل تلاش این عزیزان که از آسمان می رسد مثل گَرد خرمن، باد به یغمایش برَد.
فردوسی: مسئولیت و وظیفه هر انسان در هر پست و مقامی را در یک بیت تمام کرده است :
نباید که یزدان چو خواندت به پیش روان تو شرم آرد از کار خویش
استعدادیابی، پرورش و باروری و مراقبت، پیوسته از هنر و هنرمندان به گردن شماست؛ آنچه تا به امروز سربلندی موسیقی کشور و منطقه را موجب گردیده، که حسن سالم نمونه کوچکی از آن است. اگر انصاف دهیم حمایت خانواده ها و فرهنگ دوستان بوده است؛ که بی هیچ حمایت دولتی، سرفرازی موسیقی کشور را موجب گردیده اند.
هنرمندان از آنچنان مناعت طبع، سرفرازی و غروری برخوردارند که خود را فرمانروای سرزمین خود می دانند. نگذارید مشکلات اقتصادی و اجتماعی ،این امیران بالقوه را زمین گیر کند.
در خاتمه باز هم سپاس عمیق خود را از مسئولان برگزاری این مراسم بر زبان و بر قلم می آورم.
همچنین اینجانب ،خود و کلیه کمانچه نوازان لرستان و ایران را در شادمانی انتخاب “حسن سالم” شریک می دانم؛ باز هم می دانم حسن سالم هم همانطور که خود بر زبان آوردند، موفقیت خود را مدیون همه کمانچه نوازان سرزمین خود می داند و سپاس گویان قدرشناس خانواده موسیقی کشورش بوده و خواهد بود.
با سپاس فراوان برای افتخار آفرینی کمانچه نوازان لرستان.